کار در سدهی بیست و یکم / فلوریان توتولو، اولیور ناختوی / برگردان: کاووس بهزادی
مارکس در واکاویاش از جامعهی کاری، کار در کارخانهی سرمایهداری منچستر را مدنظر داشت. دنیای کار امروز، با مدنظر نگرفتن کار در کارخانهی نئوتیلوریستی در کارخانهی بازار جهانی، طور دیگری بهنظر میرسد. تصویر و نماد مشخصکننده [دنیای کار] نه زنجیرهای روغنآلود و تأسیسات پرسروصدا بلکه کار خدماتی و روابط کاری تنظیمشده بهطور اجتماعی است. آیا این امر آشکارکنندهی نگاه کهنهشدهی مارکس از جامعهی کاری نیست؟
ما چنین شیوهی نگرشی را رد میکنیم، چرا که عطف توجه این نگرش نه به ماهیت فرآیند کار بلکه به تغییرات شکلی کار است. کاربست واکاویهای مارکس اکنون نیز منطقی و مفید است، چرا که او تعریفی از کار را بسط داد که مبتنی بر شکل خاصی از کار نیست بلکه بر روابط سرمایه که رابطهای اجتماعی است. بنابراین مقولهی مارکسی کار در فرآیند تولید سرمایهداری به شکل دادن دستمزد، کنترل راندمان کار و پیششرطها و الزامات صلاحیت کاری، همچنان نقطهی عزیمت مفیدی هستند، حتی زمانیکه همواره بایستی مورد بازبینی قرار بگیرند و با روابط موجود منطبق شوند.
از سوسیالیسم به دمکراسی اقتصادی؟ رالف هوف روگر/ برگردان کاووس بهزادی
جستاری کوتاه دربارهی ایدههای دمکراسی اقتصادی در جنبش کارگری آلمان
تمایز بین سوسیالیسم و سرمایهداری اغلب به اشتباه به تضاد بین «دولت» و «بازار» و به دو مفهوم متضادِ «برنامهریزی»، «آزادی» تعمیم و تقلیل پیدا کرده است. برعکس این دیدگاههای رایج آزادی و دمکراسی در تاریخچهی ایدههای سوسیالیستی همواره نقش مرکزی ایفاء کردهاند. با این وجود در اوانِ عصر نوین مجموعهی کاملی از دیدگاههای پیشاسوسیالیستی آرمانشهری آنهم با لهجهی غلیظِ آمرانه وجود داشته که «اتوپیای» توماس مور شناختهترین و تأثیرگذارترین آنها بوده است.1
ساخت سیاسی بدیل (1) ناصر پیشرو
نخستین بار منتشر شده در سایت نقد
طرح موضوع: گفتمان «ادره شورایی» که از دل مبارزات کارگران هفت تپه سربرآورد، چرخشی در فضای سیاسی ایجاد کرد که پیآمد آن ترک برداشتن گفتمان غالب یعنی دموکراسی (لیبرالی) بود که از دیرباز بهعنوان ساختار سیاسی بدیل از سوی بخش بزرگی از اپوزیسیون تبلیغ میشود. به نسبتی که گفتمان اداره شورایی از سوی پیشروان جنبش طبقاتی کارگران و دیگر جنبشهای اجتماعی و نیروها و گرایشات چپ انقلابی با استقبال مواجه شد اما ناخشنودی اپوزیسیون بورژوایی و گرایشات شبیه سوسیال دموکراسی و چپ رفرمیست را فراهم نمود و هر یک به شیوهی خود به تخریب آن پرداختند. آنها ضمن آنکه اغلب فروریزی جوامع نوع شوروی را چاشنی ادعاهای خود میکنند، این پرسش را بهپیش میکشند که دموکراسیها (لیبرالی) و پارلمانتاریسم – که ساخت سیاسی در آمریکای شمالی و اروپایی است- شکل ایدهلآلال بدیل است و چرا باید مخالف آن بود؟!
مارکسیسم و دیکتاتوری پرولتاریا بخش اول: هال دریپر/ ح. آزاد/ تارنمای واکاوی سوسیالیستی
مارکسیسم و دیکتاتوری پرولتاریا/بخش دوّم: کمون پاریس/ ح. آزاد
تولید کالایی ساده و سرمایهداری – چند نکته/ ح. آزاد
این نوشته برپایهی تحقیقات دههی هشتاد قرن گذشته در بارهی تولید کالایی ساده به نگارش در آمده است و به سه نکته در بارهی این شیوهی تولید اشاره میکند: 1 – تمایز تولید کالایی ساده با واحدهای کوچک سرمایهداری. 2 – پاسخ به این پرسش که آیا تولید کالایی ساده در جامعهی سرمایه داری زوال میابد، یا به شکلهای نوینی در کنار سرمایهداری باز تولید میشود. 3 – و سرانجام، تولید کالایی ساده در جامعهی سرمایهداری در چه حوزه هایی به فعالیت خود ادامه میدهد.
گفتگوی واکاوی سوسیالیستی با حسن آزاد: معرفی سه گرایش در بازخوانی کاپیتال
در این گفتگو تلاش بر این است از سه گرایشی که بعد از جنگ جهانی دوم برای بررسی و پژوهش دقیقتر از روش مارکس و ساختار کتاب سرمایه تشکیل شده بود، یک معرفی اجمالی ارایه شود: یعنی تاریخچهی شکلگیری، وجوه اشتراک و وجوه تمایز سه گرایش مکتب اونو، خوانشهای نو از مارکس و دیالکتیک نظاممند. متاسفانه درابتدا درمیان روشنفکران چپ ایران هر سه گرایش تحت عنوان دیالکتیک نظاممند معرفی شدند، و بعدتر با تفکیک خوانشهای نو، ازدوگرایش دیگر یعنی مکتب اونو و دیالکتیک نظاممند همچنان بدون تمایز ازیکدیگر تحت عنوان دیالکتیک نظاممند نام برده میشود. یکی دیگر از دغدغههای این گفتار تاکید بر این تمایز است.
حسن آزاد
نگاهی نو به رابطهی بین بلشویکها و جنبش رهاییبخش ملی در امپراطوری روسیه / اریک بلانس / برگردان: کاووس بهزادی
نگاهی از زاویهی مناطق حاشیهایی امپراطوری روسیه با صراحت هرچه بیشتری بازنگری جدید به نظرات از مدَتها پیش پذیرفتهشده در بارهی انقلاب روسیه و تکامل شیوهی برخورد مارکسیستی به [مسئلهی] رهایی ملَی را الزامی کرده است.
در نوشتهی زیر گفتمان سوسیالیستها در بارهی مسئلهی ملی تا 1914 مورد بررسی قرار میگیرد. ادعای من این است که استراتژی مؤثر مارکسیستی در مورد مسئلهی استعمار برای اولینبار نه از جانب بلشویکها، بلکه توسط سوسیالیستهای مناطق حاشیهایی امپراطوری تزار شد. ولادیمیر. ا. لنین و رفقایش در مورد این مسئلهی کلیدی تا جنگ داخلی دنبالهرو مارکسیستهای غیر روس بودند. این ضعف سیاسی به توضیح این مسئله کمک میکند که چرا بلشویکها موفق نشدند در میان ملَیتهای مسلط روسیه ریشه بدوانند. پیامد این موضع این بود که بلشویکها در میان این ملَیتها از نظر کمی بسیار ضعیف بودند و یا اینکه در قبال تلاشهای مناطق حاشیهایی برای خودمختاری در اثنای انقلاب سوسیالیستی موضعی بیتفاوت گرفتند.
«شبح انقلاب سراسر اروپا را فرا گرفته است»/جنبش جهانی اعتراضی در اوخر جنگ جهانی اول/مارسل بوئیس، راینر توستروف/ برگردان کاووس بهزادی
مردم دورهی جنگ اول جهانی را بهعنوان دهشتناکترین و با پرشمارترین قربانیان جنگی تا آن زمان تجربه کردند. آنها به مدت چهار سال از تبعات مستقیم و سالهای متمادی از تبعات درازمدت ِغیرمستقیم جنگ رنج بردند. این اولین جنگی بود که در آن در مقیاس بسیار گستردهای از هواپیماها، زیردریاییها و گاز سمی استفاده شد. نزدیک به ده میلیون نفر سرباز در نبردهای وردون، تاننبرگ و جاهای دیگر کشته شدند، دوبرابر این میزان زخمی شدند. دور از جبهههای جنگ حداقل ده میلیون نفر مردم غیرنظامی از گرسنگی و بیمارهای مصیبتزای جنگ جان خود را از دست دادند. جنگ اول جهانی اولین جنگ فراگیر جهانی بود. بیاعتمادی مردم به کسانی که بر آنها حکومت میکردند نیز جهانی بود.
کمونیسم شورایی/ گرهارد هان لوزر/ برگردان کاووس بهزادی
کمونیسم شورایی در تقابل با مدلِ انقلابیِ 1917 بلشویکها شکل گرفت. کمونیستهای شورایی فراکسیونی ضدِ دولت در کمونیسم بودند که میخواستند جامعهی جدید را از پائین بسازند و نه از طریق کسب قدرت صرف یا بدست گرفتن دولت. نقدِ آنها از دولت، شباهتهای بارزی با موضعِ آنارشیستهای مخالف مارکس در انترناسیونال اوَل دارد. در آن دوره باکونین یادآور شد که پیروزی انقلاب اجتماعی فقط زمانی امکانپذیر است که دولت فوراً نابود شود، چرا که ایدهی دولت، متضاد آزادی مطلق است. کمونیسم فقط بهعنوان فدراتیوِ فرازمانی، به عنوان آکسیونی برعلیه مرکزیتگرایی میتواند وجود داشته باشد. او بر علیه مارکس استدلال میکرد که: «شما تضمین میکنید که تمام دیکتاتورها و طبیعتاً دیکتاتوری شما نیز آزادی مردم را به همراه میآورد، ما بر عکس ادعا میکنیم که دیکتاتوری هدفی ندارد جز ابدی کردن خودش و زایش و تغذیهی بردهداری در میان مردمی که تحملش میکنند.» باکونین با این انتقاد خطر سیاستِ توتالیتر احزاب دولتی را پیشبینی کرد که خود را انقلابیتر از همه احزاب دیگر محسوب میکنند. کمونیستهای شورایی این انتقاد را در مبانی خود مد نظر گرفتند، اما نه به عنوان آنارشیست بلکه به عنوان کمونیست. کمونیسم شورایی به شوراها و خودانگیختهگی پرولتاریا بهعنوان عناصر مثبت ارج مینهاد مخالفت با سیاست ژاکوبنی حکومت بلشویکها و سیاست صنعتیسازی سرمایهداری دولتی بود.
مارکس و انگلس و به اصطلاح «چشم پوشی» از استراتژی انقلابی/ ح. آزاد
برخی گرایشهای فکری در فضای آکادمیک و جریانهای سیاسی مانند سوسیال دمکراسی و آنارشیسم بر این باورند که مارکس و انگلس در اواخر عمر از استراتژی انقلابی دست شسته و به اصلاحات تدریجی از طریق شرکت در انتخابات و پارلمان روی آورده بودند.درنوشتهی پیش رو صرفا به ارزیابی تاریخی این ادعا می پردازیم. برای روشن شدن این موضوع بهتر است در ابتدا به نقلقولهائی که مورد استناد طرفداران این دیدگاه قرار میگیرد، نگاهی کوتاه بیاندازیم. متاسفانه طرفداران این ادعا نقل قول ها را جدا از متن،جدا از شرایط تاریخی وبدون در نظر گرفتن قسمتهای حذف شده توسط حزب سوسیال دموکرات در سال 1895 بیان می کنند، در حالیکه غالبا در همان متن، چند سطر بالاتر یا چند سطر پائین تر جملاتی مشاهده می شود که از تحول انقلابی حکایت میکند. من در اینجا تلاش می کنم به اغلب موارد نقل شده اشاره کنم.
اسطورهی کرونشتات ـ در آینهی اسناد علنی شدهی جدید در روسیه / نوشتهای از: اوگنی کازاکوف[مورخ و محقق تاریخچهی اپوزیسیون چپ در اتحاد شوروی] / برگردان: کاووس بهزادی
لینک کوتاه:https://wp.me/paiHc5-nQ
رخدادهای کرونشتات در سال 1921 تا به امروز نقش بزرگی در آگاهی تاریخی چپ ایفاء کرده است. نه فقط هر گفتمان همهجانبهایی بین آنارشیستها و مارکسیستها بهطور اجتنابناپذیری به کرونشتات کشیده میشود، بلکه این رخداد مهمترین اسطورهی بنیانگذاری کمونیستهای شورایی است. بندرت اقدام قهرآمیز دیگری بهصورت علنی منجر به ارزیابی منفی چپها از چهرههایی نظیر لنین و کائوتسکی شده است و همواره به آن بهعنوان نمونهی تمایز بین «انقلاب از پائین» و «انقلاب از بالا» ارجاع شده است. با این وجود جای تعجب است که علیرغ گشایش آرشیو شوروی سابق و سیل اسناد منتشر شده، این اسناد مورد توجه «طرفداران» ملوانان شورشی قرار نگرفته است. هنوز هم در درجهی نخست به نوشتههای شاهدان آن زمان نظیر ویکتور سرژ[1] یا الکساندر برکمن[2] ارجاع میشود. از سال 1991 مباحث تاریخشناسانهی جدیدی به زبان روسی صورت گرفته که در این جا فقط میتوان به جستاری از آنها اشاره شود. و بلاخره این که انتشار شمار زیادی از اسناد و پژوهشهای مربوط به این رخداد فراتر از مرزبندی جناحهای سیاسی رفته است.
ساعت بدون فنر
نوشتهای برای سنگ مزارِ شوروی
نویسنده: کرستوفر جی. آرتور
برگردان: فروغ اسدپور
ویراستار: ح. آزاد
توضیح «تارنمای واکاوی سوسیالیستی» در مورد انتشار این مقاله:
«ساعت بدون کوک، نوشتهای برای سنگ مزار شوروی» مقالهای از کریستوفر جی. آرتور است که در بخش آخر کتابی از مارسل فن در لیندن به نام ماهیت شوروی چه بود؟ نیز بازچاپ شده است. ترجمهی فارسی این کتاب به جز ترجمهی این بخش قبلاً در سایت نقد اقتصاد سیاسی منتشر شده است. «تارنمای واکاوی سوسیالیستی» ترجمهی این بخش را که توسط فروغ اسدپور انجام گرفته با ویراستاری ح. آزاد در اختیار علاقهمندان قرار میدهد.
به نظر میرسد بحث بر سر ماهیت اتحاد شوروی به دنبال «سقوط» آن هنوز برای نظریه و عمل سوسیالیستی حائز اهمیت است. تحلیل از سوسیالیسمی که دیگر ـ وجود ـ ندارد معنای عامتری دارد، زیرا روشن است که درسهای آن مختص به شرایط بیش از حد غیرعادی وضعیت شوروی نیست، بلکه برای نظریه و عمل گذار به طور کلی اهمیت دارد. در واقع این موضوع، این پرسش را با ابرام بیشتری پیش روی ما مینهد که الغای واقعی و دائمی سرمایهداری نیازمند چه چیزی است.
مترجم: فروغ اسدپور
ویراستار: حسن آزاد
فعالین شوراها در انقلاب نوامبر ـ ریچارد مولر و معتمدان انقلابی (اُبلویته) / نویسنده: رالف هوف روجر/ برگردان: کاووس بهزادی
با شروع جنگ اول جهانی در تابستان 1914 مخالفان جنگ در محدودهی جنبش کارگری وقتی که فراکسیون سوسیال دمکراتها در مجلس رایش و رهبران اتحادیهها موافقت خود را برای ورود به جنگ اعلام کردند، بدواً فلج و شوکه شدند. سازمانیابی اپوزیسیونی با توانایی مبارزاتی، فرایندی پرزحمت و طولانی بود که به طور موازی در اتحادیهها و حزب صورت گرفت. در جایی که بعضاً این روند توسط بخشی از فراکسیون حزب سوسیال دمکرات آلمانSPD در مجلس امپراطوری به پیش برده شد، این کار اما در اتحادیهها با شبکهی «معتمدان [اُبلویته] انقلابی» سازمانی زیرزمینی با نفوذ اتحادیهایی انجام گرفت که نقش تعیینکنندهای درپیشبرد سرنگونی سلطنت ایفاء نمود.
چپ نوین و خودگردانی کارگری در یوگوسلاوی
بوریس کنسلایتر
در آخرین سالهای دههی 60 و اولین سالهای دههی 70 ایدهی «کنترل کارگری» و «خودگردانیِ کارگری» در جنبش چندوجهیِ اعتراضیِ معروف به جنبش «1968» همهگیر شد. این گرایشِ فراملی به خواناترین وجهی در ماه مه 1968 احتمالاً در اثنای اعتصابات سراسریِ فرانسه با درخواست خودگردانی «Autogestion» تجلی پیدا کرد. آرزوی انسانی و دمکراتیزه کردن رادیکالِ شرایط کار از اجزای مرکزی جستجو برای یک آلترناتیو اجتماعی بود، آلترناتیوی فراتر از سرمایهداری و سوسیالیسم دولتی، فراتر از نمادهای دمکراسی نمایندگی – «بورژوایی» – در غرب و فراتر از سیستم حکومتی مقتدرانهی بوروکراتیک «سوسیالیسم واقعاً موجود» آنهم در جامهی روسیاش.[1]
مترجم: کاووس بهزادی
به نقل از سایت نقد 11. مارس. 2019.
سخنرانی به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر:
«برآمد و افول انقلاب اکتبر و معرفی گرایشات منقد شوروری . اکتبر 2017
ناصر پیشرو
اعتراضهای اجتماعی در بستر تاریخ
مارسل فن درلیندن
تردیدی نیست که اروپای امروز بدون خیزشها، جنبشهای اجتماعی و اشکال روزمرهی مقاومت جمعی سیمای کاملاً متفاوتی داشت. هستی امروز ما را به میزان بسیار زیادی مبارزات اصناف، اتحادیهها و احزاب، جنگهای دهقانی و انقلابها رقم زدهاند. با این حال، تاریخنگاران برای دورهای طولانی چندان علاقهای به پرداختن به اعتراضهای قشرهای فرودست نداشتند. به «آشوبها» بیشتر چونان تلاطمِ احساسات تودههای از راه به در شده نگاه شد که در برابر هرگونه پژوهشی دور خودشان حصار کشیدهاند.
مترجم: کاووس بهزادی
به نقل از سایت نقد اقتتصاد سیاسی 03.02.2018.
کوششی در بررسی طبقات اجتماعی و مفهوم طبقه کارگر در سرمایهداری معاصر
ناصر پیشرو
یکی از مهمترین پرسش هایی که در برابر سوسیالیست ها قرار دارد ، مساله پاسخ یابی به مفهوم طبقات اجتماعی و کنکاش در مفهوم طبقهی کارگر است. جستجوگری در مفهون طبقه تنها به این محدوده مربوط نیست که مارکسیستها در گذشته چه درکی از این مفهوم داشتهاند، بلکه این موضوع از آن جنبه اهمیت دارد که سرمایه بنا به سرشت درونیاش، نیازمند تحول در وسایل تولید و رشد بارآوری کار است.
کافکا و سوسیالیسم
میشل لووی
روشن است که آثار کافکا را نمیتوان به دکترینی سیاسی تقلیل داد، هر چند که برخی از آنها نیز چنین باشند. کفاکا، دیسکورس خلق نمیکند، بلکه شخصیتها و شرایط را میآفریند. او در آثارش احساسات، رفتار برآمد از افکار درونی و حال و هوای روحی را تشریح میکند.
مترجم: ناصر پیشرو
آخرین «وصیتنامه»انگلس/یک کمدی تراژدیک/ نویسنده: هال دریپر/ برگردان: ح.آزاد
توضیح مترجم:
از دیرباز در بسیاری از محافل سیاسی و آکادمیک (بهعنوان نمونه کولتی، کولاکوسکی و مایر)* چنین شایع شده است که گویا انگلس در اواخر عمر از استراتژی انقلابی در راه رسیدن به سوسیالیسم دست کشیده و به استراتژی گذار تدریجی و آرام، از طریق صندوق رای و راه پارلمانی روی آوره بود. این اتهام موارد متعددی را در برمیگیرد که مشهورترین آن مقدمه انگلس در سال 1895 بر «جنگ داخلی در فرانسه» اثر مارکس میباشد.هال دریپر در نوشتهی زیر که با کوشش و همکاری ا.هابرکرن در مجلد پنجم از مجموعه 5 جلدی» نظریه انقلاب کارل مارکس» به چاپ رسیده است، تلاش میکند تا تحریف و وارونه نشاندادن نظرات انگلس را از طرف رهبری حزب سوسیال دموکرات آلمان برملاکند، کسانی که در عین حال از دوستان و همکاران نزدیک انگلس محسوب میشدند.