کرونا و سرمایه‌داری: ترازنامه و چشم‌انداز/ ناصر پیشرو

لینک کوتاه: https://wp.me/paiHc5-sM

این نوشتار تلاش دارد نکات مهمی که توسط چپ در رابطه با «کرونا و سرمایه‌داری» مورد بحث قرارگرفته را بازطرح، محوربندی و جمع‌بندی کند. آنگاه با نگاهی به ژئوپلیتیک جهان به موقعیت راست و چپ اشاره نموده و سپس به تاثیرات بحرآن‌های سیاسی – اقتصادی دوران پسا کرونا و چگونگی دخالت‌گری در شرایط  متحول کنونی بپردازد.

زمینه‌های سیاسی واجتماعی همه‌گیری کرونا

 ایتدا به فشرده‌ای از محورهای مهم بحث‌های مطرح شده توسط چپ در باره «کرونا و سرمایه‌داری» میردازیم1   

1.موج‌های ویروسی جدید

ویروس‌ها همواره آسیب‌های جبران ناپذیری بر سلامتی انسآن‌ها گذاشته و بارها موجب مرگ‌های انبوده شده‌اند. در ده‌های اخیر اما شاهد موج‌های همه گیری ویروس‌ها  نظیر: آنفولانزای خوکی، ابولا، سارس… و این اواخر کووید 19(کرونا) بوده‌ایم. موج‌های ویروسی و این نوع بیماری‌ها را نمی‌توان تنها با عامل»طبیعی» توضیح داد بلکه باید عوامل اجتماعی که موجب  بروز و فراگیری آن‌ها شده را نیز در نظرگرفت.

2. تخریب‌های زیست محیطی

پژوهش ویروس‌شناسان و اپیدمی‌لوژیست‌های مارکسیست و طرفداران محیط زیست نشان می‌دهد که تخریب‌های زیست محیطی چنان مناسبات انسان و طبیعت را از روال ضروری خارج کرده و از ریخت انداخته که آسیب‌های جدی به طبیعت و انسآن‌ها وارد نموده است. موج‌های ویروسی در ده‌های اخیر که دامنه آن مدام افزاش می‌یابد نیز محصول همین روند است. پژوهش‌های علمی نشان می‌دهند که تخریب محیط زیست، اشکال صنعتی شدن پرورش حیوانات و … و نیز نقش سرمایه‌داری در گسترش آن‌ها، از علل مهم رشد این همه‌گیری‌ها بوده است.

3.جهانی شدن فزاینده سرمایه و آسیب‌های اجتماعی

سرمایه‌داری همواره گرایشی جهان گیر بوده است. با رشد فزاینده جهانی شدن، گسترش بازارهای سرمایه،  مناسبات جوامع و ارتباط  آن‌ها نیز با سرعت خیره‌کننده‌ای افزایش یافته است. همه گیری جهانی ویروس کرونا نیزنشان داد که جهانی‌شدن تنها باعث پیشرفت وسود سرمایه نمی‌شود بلکه عوامل تخریبی و زیان‌‌بار آن نیز به سرعت جهان‌گیر شده و می‌تواند دولت‌ها، ساختار سرمایه‌داری و زندگی انسان‌ها را تحت تاثیر قرار دهد.

4.آسیب سیاست‌های نئولیبرالی بر ساختار بهداشت و سلامت  

سیاست‌های نئولیبرالی و کالایی شدن سلامت به شدت ساختارهای بهداشت و پزشکی عمومی را تخریب کرده است. این سیاست‌ها موجب سودآوری  شرکت‌ها و گروه‌های مختلفی از سرمایه‌دارن و لایه‌هایی از طبقه متوسط شده اما هم‌زمان زمینه‌ساز تخریب ساختار بهداشتی و سلامت نیز شده‌اند. خصوصی‌سازی بیمارستآن‌ها و نهادهای عمومی پزشکی، کاهش تعداد کارکنان این عرصه نظیر پزشک، پرستار، بهیار و بخش‌های دیگر خدماتی، رشد نجومی سود تراست‌ها وشرکت‌های تولید دارو و درآمد مالکین امتیازهای کشف و تولید دارو (پاتنت) و انحصارآن‌ها….نمونه‌های هستند از نتایج این روند که عرصه بهداشت و سلامت را بیش از پیش سود محور کرده و امکان دست‌یابی طبقات محروم از امکانات پزشکی و دارویی را محدود و یا ناممکن کرده است. به موازت این شرایط گسترش سازماندهی نئولیبرالی بازار کار که با هدف کاهش مزد کارکنان، قراردادهای بی‌ثبات و فاقد امنیت شغلی و تهاجم به مزد رشد رواج یافته، موجب وخامت زندگی عمومی کارکنان بهداشت و  شاغلین این عرصه و رانده‌شدن گروه‌های میانی و پائینی طبقه متوسط این بخش و نزدیکی آن‌ها با کارگران و زحمتکشان شده است. 

نتایج این سیاست‌ها یعنی تهاجم به مزد و موقعیت کارکنان، حذف بودجه‌های مربوط پژوهش دراین عرصه، کمبود شدید کادر درمانی، امکانات پزشکی، تخت بیمارستانی و تجهیزات آزمایشگاهی و…موجب تخریب ساختار بهداشت و درمان شده است. همه‌گیری کرونا نشان که این کمبودها موجب مرگ و میر بیشتر برای طبقات پائینی جامعه شده و در کشورهای کمتر توسعه یافته سرمایه‌داری فاجعه‌های بزرگی آفریده است.

5. دولت‌های سرمایه‌داری و مواجهه با پاندمی: یک سیاست طبقاتی

تردیدی نیست که همه دولت‌های سرمایه‌داری در واکنش اولیه به پاندمی کوتاهی نموده و اغلب آن‌ها با پنهان‌کاری و تعلل موجب رشد ویروس شدند. از چین گرفته تا دولت‌های اروپایی و آمریکا. تعلل‌های نخستین دولت‌های سرمایه‌داری بخاطر حفظ سود بود. آن‌ها امید کاذبی داشتند که از کنار این بیماری مهلک بگذرند اما «عاقل‌ترین» آن‌ها  هنگامی که دریافتند کل سیستم به مخاطره افتاده، سراسیمه  سیاست‌های مداخله برای کنترل ابعاد فاجعه را به‌پیش گرفتند.

پاسخ‌ها به این شرایط اما چندگانه بود: کنترل ویروس از طریق محدودیت و قرنطینه یا مصونیت گله‌ای. خیلی‌ها هم اساسا منکر خطرات جانی بیماری کووید ۱۹ شدند. مشنگ‌هایی نظیر ترامپ، برسونادو، خامنه‌ای و دیگران. دستگاه‌ تبلیغی آن‌ها به اشکال مختلف یا منکر خطر ویروس می‌شد و یا اینکه به آزمایشگاهی بودن  ویروس ارجاع می‌داد. نتیجه اما گسترش نجومی مرگ ناشی از ویروس بود.

بسیاری از کشورهای شرق آسیا که تجربه ویروس‌های ابولا و غیره را داشتند (چین، کره جنوبی و…) با تاخیر و تعلل سیاست قرنطینه و کنترل سخت را در پیش گرفته و تا حدود زیادی از دامنه گسترش ویروس کاستند. در اروپا اما واکنش‌ها متفاوت‌تر بود. دولت‌های اسپانیا و ایتالیا به طمع حفظ سود تا آخرین لحظه‌ها حتی مسابقات فوتبال را برگزار می‌کردند اما هنگامی که با ابعاد فاجعه مواجه شدند، مجبور به اجرای سفت و سخت مقرارت رفت و آمد شدند. درانگلستان سهل‌انگاری دولت جانسون به سنگین‌ترین میزان مرگ انسانی در اروپای غربی منجر شد. در شرق اروپا  سیاست دولت‌ها بستن مرزها و قرنطینه بود و توانستند نسبتا پاندمی را کنترل کنند. روسیه  که بدوا  تبلیغات جنگ سردی‌اش شدیدتر از مداخله برای کنترل ویروس بود اما هنگامی که واگیری در ابعادی گسترده بروز نمود سراسیمه به سیاست کنترل شدید روی آورد. در اسکاندیناوی نیز دانمارک و نروژ به سیاست‌های کنترلی رجوع نمودند. اما سوئد با اتخاذ برنامه «واگیری گله‌ای»، پشت سنگر پزهای دموکراتیک پنهان شد تا آسیب هایی پولی شدن بهداشت و درمان و کاهش فزاینده سیاستهای رفاهی را توجیه کند، نتیجه آن هم مرگ اغلب سالخورده‌گان در این کشور بوده است.

به‌طور کلی سالخوردگان که سال‌های زیادی با کارشان هزینه‌های رفاهی را پرداخته بودند و انتظار داشتند که در دوره کهن‌سالی از پس‌اندازهای خوداستفاده کنند با  اوضاعی مرگبار مواجه شده‌اند. بسیاری از دولت اما بجای حمایت از آن‌ها در دوره حاد همه‌گیری  با سیاست»بگذار تا بمیرند» از کنار آن‌ها گذشتند.

در «اقتصادهای نوظهور» و  کشورهای نظیر برزیل،  هند و …ابعاد فاجعه حیرت آور بوده و همچنان مرگ و میر بیداد می‌کند. در غرب  آسیا، خاورمیانه و خاور دور و در  آمریکای لاتین، ویروس جهان گیر تلنباری از کشته برجای گذاشته و دولت‌ها با سرنیزه و سرکوب مراقب شورش گرسنگان و فراموش شدگان هستند.

در هنگامه اجرای سیاست‌های قرنطینه و کنترل افراد به واسطه تکنولوژی‌های جدید، افراد مترقی جامعه بیم آن را داشته‌اند که حقوق فردی  نادیده گرفته شود به ویژه آنکه در دوره 11 سپتامبر هم این مساله پیش‌آمده بود به همین خاطر پیشنهاد می‌شد که استفاده از این ابزارها داوطلبانه  و با نظارت عمومی جامعه همراه باشد. اما بعضی از گراشات چپ همانند آگامبین با اتکا به نظریه فوکویی «قدرت و کنترل» و افراط در نفی «شیوه‌های اجبار»، اساسا مخالف هرگونه قرنطینه برای جلوگیری از گسترش ویروس بودند.

در بیشتر جهان کارگران و زحمتکشان و گروه‌های پائینی سلسله مراتب طبقاتی، مهاجرین و پناهندگان، انبوه عظیمی از راندشدگان به حاشیه جامعه، رنگین‌پوستان و سیاه‌پوستان، زنان و کودکان و ….در صف اول قربانیان هستند.

6.سویه‌های طبقاتی سیاست حمایتی دولت‌های سرمایه‌داری

افسانه نئولیبرالی توجیه ایدئولوژیک «عدم مداخله دولت در اقتصاد» باردیگر با سناریوی قدیمی عجین شد و دولت‌های سرمایه‌داری که خود زمینه ساز سیاست‌های نئولیبرالی بودند به بهانه‌های مختلف سیاست «عدم مداخله دولت»را با پمپاژ پول دولتی به شرکت‌ها و در ابعادی نجومی را به پیش برده‌اند.3 یعنی خصوصی بودن سود به عنوان روال عادی «دخالت دولت در اقتصاد» و اجتماعی شدن زیان سرمایه‌داران به هزینه جامعه. تنها در جوامعی که تتمه‌های برنامه‌های رفاهی باقی مانده است برای بیکارشدگان و یا جلوگیری از گسترش بیکاری مبالغی هزینه شد. جالب است که بدانیم مقدار این «کمک‌‌ها» حتی در مواقعی کمتر از حق بیکاری عادی است. یعنی کمتر از آنچه که کارکنان برای  بیمه بیکاری پرداخته بودند. نسبت این مبالغ با هزینه‌های پرداختی به شرکت‌های سرمایه‌داری، همانند  نسبت مورچه و فیل بوده است.

سیاست  حمایتی دولت‌های سرمایه‌داری در همه جای جهان سویه طبقاتی محض داشته است.

در اکثر کشورهای دیگر، اما انبوه تهیدستان برای نان شب‌شان مجبور به کار بودند چرا که ریسک خطر پاندمی  کمتر از له شدن  زیر چرخ دنده فقر و بیماری بود یعنی موج عظیمی از کارگران و زحمتکشان، تهی‌دستان شهر و روستا که مجبور به کار بوده‌اند و انبوهی از گروه‌های تلبار شده در حاشیه همانند مهاجران، پناهندگان و طرد شده‌های‌های اجتماعی،  قربانین اصلی مرگ و میر ناشی از پاندمی بوده‌اند. اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که صدمیلیون گرسنه با از دست دادن امکان درآمدشان در خطر مرگ قرار دارند و  بیش از یک میلیارد انسان در سراسر جهان در فقر مطلق بسر می‌برند.4

زنان و کودکان در آسیب‌های ناشی از کرونا همانند بسیاری از  فجایع سیاسی و اجتماعی و جنگ‌ها نیز قربانی  پدیده‌ بودند. به‌علاوه با رشد قرنطینه و خانه نشینی خانوارها، خشونت خانگی حتی  درکشورهای پیشرفته به لحاظ حقوق زنان، نظیر بلژیک، آلمان، رشد نجومی داشته است. کارکنان بخش بهداشت نیز با حس مسئولیت اجتماعی قربانی‌های زیادی داشتند. در این بخش هم به علت  ساختارهای مراقبت و ترکیب جنسیتی، زنان زیادی نیز جانشان را از دست دادند.  

پی‌آمدهای پاندمی

7. بحران اقتصادی سرمایه‌داری

از مشخصه‌های مهم شرایط کنونی رکود ژرف در اقتصاد جهان سرمایه‌داری است. اغلب اقتصاددانان و نهادهای رسمی شناخته‌شده بین‌المللی ، شرایط پسا پاندمی کرونا را ژرف‌ترین رکود اقتصادی جهان پس از رکود بزرگ در دهه سی ارزیابی کرده‌اند برخی حتی معتقدند که این شرایط در یک قرن گذشته سابقه نداشته است.5 دبیرکل سازمان ملل نیز به نقل از منابع این نهاد اعلام کرد که «با کاهش ۸.۵ تریلیون دلاری تولید در سطح بین‌المللی، جهان با شدیدترین انقباض اقتصادی از زمان رکود بزرگ در دهه ۱۹۳۰ روبه‌رو خواهد شد 6  اقصادهای کلان همچون آمریکا، چین، اروپا، کشورهای معروف به اقتصادهای نوظهور و کشورهای رو به رشد صنعتی، همگی در ابعادی متفاوت رکود اقتصادی  ژرفی را تجربه می‌کنند. صندوق بین المللی پول نیز کاهش رشد اقتصادی در جهان را بی سابقه اعلام نمود و ابتدا متذکر شد که اقتصاد چین، آمریکا و اروپای متحد هریک دستکم نزدیک به  10.5درصد کوچک‌تر می شود. این ارقام اما در گزارش اخیر بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول افزایش یافته است.7

 به گزارش اتحادیه اروپا رکود اقتصادی ژرفی همه کشورهای عضو این نهاد را فرا گرفته است.  حتی در آلمان که اوضاع بهتری داشته رکود نزدیک به  7 درصد اعلام شده است. بازده اقتصادی فرانسه هم به‌دلیل محدودیت‌های ضدکرونایی شدیداً کاهش پیدا کرده  و به سال 1949 بازگشته است. تولید ناخالص ملی این کشور در سه ‌ماهه ابتدایی سال جاری میلادی در مقایسه با سه‌ماهه قبل از آن حدود 5.8 درصد کاهش داشته است. براساس گزارش اداره‌ی آمار اسپانیا تولید ناخالص ملی در این کشور طی سه اول سال جاری  به‌دلیل بحران کرونا حدود 5.2 درصد کاهش پیدا کرده است.8 این کشوربه‌شدت تحت تأثیر عواقب شیوع ویروس کرونا قرار گرفته و صندوق بین‌المللی پول بر این باور است که چهارمین اقتصاد ملی بزرگ منطقه یورو در سال جاری باید انتظار رکود 8درصدی را داشته باشد.9 در بریتانیا بعد از جدایی از اروپا اوضاع بدتر است، تنها در ماه گذشته اقتصاد انگلیس 20 درصد کاهش رشد داشته است.10 این‌ها تنها نمونه‌هایی هستند از آمارهای رسمی که نشانه آشکاری است از ابعاد یک بحران اقتصادی ژرف. در کشورهای تازه توسعه یافته سرمایه‌داری اوضاع از این هم بدتر است. بی‌تردید کاهش رشد اقتصادی در همه جای جهان بیشتر از ارقام رسمی اعلام شده است.

8. پیش بینی‌ها در باره  آینده  بحران

بسیاری از  کارشناسان اقتصاد سرمایه‌داری ادعا می‌کنند که رکود جنبه گذارا دارد وپس از دوره پایان پاندمی به سرعت به نقطه پیش از آن بازمی‌گردیم.11عده‌ای دیگر معتقدند که این رکود بخاطر دامنه‌ی  کم‌سابقه آن بیشتر طول می‌کشد و احتمالا تا اواخر دهه بیست ادامه دارد.

نظرات مختلفی هم هست که پیشنهادات جدیدی مربوط به دوره بحران و عبور از آن را مطرح می‌کنند و مدعی هستند که بهترین فرصت برای نوآوری و دیجیتالی کردن بسیاری از صنایع فرا رسیده  و از این طریق زمان رکود کاهش یافته و نتایج آن موجب فرآیند‌های نوین در اقتصاد ایجاد می‌‌کند.12  شرکت‌هایی هم «دورکاری» که بر اثر همه‌گیری در بخش‌های مختلف رایج شده را امری مثبت دانسته و کاربست دایمی آن را در کاردفتری، سیستم آموزشی و …پیشنهاد داده و مدعی هستند که  نوسازی  در فرآیند اشکال اشتغال به عبور از این شرایط کمک می‌کند.‌13 در مجموع اغلب کارشناسان اقتصاد سرمایه‌داری با وجود اعلام نگرانی‌ها به بهبود اوضاع در آینده امید دارند.

9. مارکسیست‌ها بحران اقتصادی و شرایط پساکرونا

بسیاری از پژوهش‌گران مارکسیست نیز شرایط کنونی اقتصاد سرمایه‌داری را همسان با رکود دهه 1930 ارزیابی می‌کنند.14 برخی از آن‌ها به درستی تاکید دارند که پیش از کرونا نیز رکود سرمایه‌داری پدیدار شده بود. مایکل روبرتز اقتصاددان مارکسیست در نوشته‌های جالبی که داشته از رکود بلند اقتصادی نام می‌برد که مدت‌ها است سرمایه‌داری را دربرگرفته و تاکنون نیز ادامه داشته است. منظور او از رکود بلند این است که با وجود نوسانات رشد و رکود در ده‌های گذشته هرگز نرخ سود از دوره رشد سرمایه‌داری در اواخر دهه نود عبور نکرده است. وی  متذکر می‌شود که اکنون دو رکود درهم ادغام شده‌اند: یکی تداوم رکود 2008 سال  و کاهش نرخ رشد اقتصادی که در سال 2019 به نقطه اوج رسید و دیگری رکود عمیق ناشی از پاندمی کرونا که اقتصاددانان سرمایه‌داری تلاش می‌کنند با مطلق کردن رکود ناشی از پاندمی کرونا، آن را در لابلای بحث‌های خود پنهان کنند.15

 مارکسیست‌های دیگر نیز علل دیگری را در باره رشد دامنه رکود کنونی ذکر می کنند: از جمله آن‌ها کندشدن روند جهانی شدن که از رکود سال 2008  به بعد ادامه داشته،  و همچنین رکود سال‌های اخیر در اقتصادهای نوظهور است. آن‌ها در دوره رکود سال 2008 رشد اقتصادی داشته و توانستند نقش مهمی در کم‌شدن دامنه  رکود این سال داشتند. اما در دوره کرونا  آن‌ها نیز خود با رکود مواجهه هستند.

با توجه به کارکرد و نقش شیوه انباشت نئولیبرالی اکنون نیز این پرسش مطرح است که آیا دوره نئولیبرالیسم به پایان رسیده است؟ در دوره رکود سال 2008 هم این نظریه مطرح شد و بخشی از چپ‌ها خوشبینانه از «پایان نئولیبرالیسم» سخن گفتند. به‌نظر نمی رسد که اکنون نیز این روایت درست باشد مگر آن‌که عوامل دیگری موجب تغییر آن شود و مهم تر از همه رشد مبارزه طبقاتی برای به چالش گرفتن سازو کارهای ناشی از سیاست‌های نئولیبرالی است که تاکنون به صورت ویروسی جهان‌گیر زندگی کارگران و زحمتکشان  و محرومان جهان را به‌خطر انداخته است.در محافل سرمایه‌داری نیز تغییرات مهمی در جهت تغییر شیوه انباشت نئولیبرالی مشاهده نمی‌شود و گرایشاتی همانند نئوکینزیانی‌ها و مخالفین دیگر این روند، نیز تاکنون سیاست بدیلی نداشته‌اند بجز افزایش مالیات به بخش‌های مالی و یا به زمین و بورس و مستقلات. واقعیت حی و حاضر جهان معاصر اما بحران ژرف اقتصاد سرمایه‌داری و  احتمال بروز تحولات سیاسی است.

10. بحران بیکاری

همراه با رشد پالندمی کرونا نرخ بیکاری در سراسر جهان افزایش بی‌سابقه‌ای داشته، سازمان جهانی کار اعلام نموده که 195 میلیون نفر در سراسر جهان بیکار خواهند شد. در هنگام نوشتن این مطلب تعداد بیکااران در اروپا 49 میلیون است (یونان، اسپانیا، ایتالیا  در صدر فهرست کاهش رشد اقتصادی و بیکاری قرار دارند) 16 در آمریکا رقم ثبت بیکاران هم اکنون به 44  میلیون نفر رسیده به این رقم باید میلویون‌ها بیکار غیر رسمی را افزود. در چین نیز با کاهش رشد اقتصادی آمارهای اشتغال نسبت به قبل کاهش یافته  و در اقصادهای نوظهور به ویژه در برزیل و هند آمار بیکاری رشد کم سابقه‌ای داشته است. در آمریکای لاتین، غرب و شرق آسیا، خاورمیانه و آفریقا به روال همیشگی نرخ بیکاری بسیار بالا است. در ایران نیز ارقام رسمی بیکاری به 26 درصد رسیده است. با شیوع پاندمی کرونا بیکاری به صورت نجومی فزونی یافته و همه روزه بسیاری از واحدهای تولیدی تعطیل می شوند.

اوضاع بیکاری و نگرانی از رشد عوارض ناشی از آن چنان گسترش یافته که دبیرکل سازمان ملل در نشست هشتم خرداد سران کشورهای جهان  به آن‌ها هشدار داده است اگر فورا دست به کار نشوند، همه‌گیری کووید۱۹ قحطی، فقر و گرسنگی را ایجاد خواهد کرد که به «ویرانی و درد و رنج غیر قابل تصور» در جهان خواهد انجامید. آنتونیو گوترش می‌گوید ۱.۶ میلیارد نفر از ساکنان زمین ممکن است قادر نباشند دیگر حتی هزینه زندگی خود را تامین کنند.17 این‌ها تنها گوشه‌‌ی کوچکی از ابعاد ژرف بیکاری در جهان است.

چشم اندازهای سیاسی

رکود اقتصادی ژرف که اغلب همسان با بحران سرمایه‌داری در دهه سی درنظر گرفته می‌شود و رشد بیکاری در ابعادی وسیع، جهان را در آستانه تحولات سیاسی مهمی قرار داده که با توجه به اوضاع ژئوپلیتیک جهان، احتمال برآمد جنبش‌های سیاسی  با مختصات ویژه این دوران را افزایش می‌دهد. بازبینی این شرایط و احتمال برآمدهای سیاسی آتی اما نیازمند در نظر داشتن عوامل درهم تنیده‌ای است که در زیر به بخشی از آن‌ها اشاره می‌شود.

11. مناسبات بین الملل و  شکاف‌های ‌ ژئوپلیتیک

موقعیت کنونی مصادف است با شرایط رو به تغییر در مناسبات بین المللی و بحران ژئوپلیتیکی جهان. با فروریزی جوامع نوع شوروی، مناسبات بین الملل دستخوش تغییرات ژرفی شد  که با تغییر سیمای سیاسی جهان آن را در مسیر یک دوره پرتحول قرار داد. آمریکا که با شعار «نظم نوین جهانی» و حمله به عراق، تلاش داشت، موقعیت خود را به‌عنوان یگانه رهبر بلامنازع جهان سرمایه‌‌داری  گسترش داده و  تثبیت کند، نتوانست به اهداف خود دست بیابد. رویدادهای دیگری نشان داد که این روند معکوس شده است به‌ویژه با گسترش اتحادیه  اروپا، ظهور پوتینیسم در روسیه و بازگشت این کشور به صحنه منازعات بین‌المللی، نقش چین و قدرت فزاینده اقتصادی آن، رشد موقعیت  دولت‌هایی پسااستعماری و گسترش نفوذ ژئوپلیتیک آن‌ها در جهان و منطقه محصور در آن و … این‌ها نشانه‌هایی  ازافول رهبری بلامنازع آمریکا در مناسبات بین‌المللی است. این افول اما یک دوره پر افت و خیز است و نباید به ساده‌اندیشی در باره‌ی پایان قدرت آمریکا منجر شود. واقعیت این است که هنوز قطب‌های رقیب نمی‌توانند با آمریکا رقابت نزدیکی داشته‌ باشند. اتحادیه اروپا خود درگیر اختلافات متعدد در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی است و همواره ترجیح می‌دهد که با آمریکا نزدیکی استراتژیک داشته باشد تا چین و روسیه. با وجود بازگشت روسیه به صحنه معادلات جهانی و نقش نظامی‌اش  در دو دهه کنونی اما این کشورهرگز نتوانسته و نمی تواند  حتی بسیار پائین‌تراز دوره جنگ سرد در مناسبات بین الملل ظاهر شود. رشد غول‌آسای چین در عرصه نظامی و اقتصادی  هنوز قابل مقایسه با آمریکا نیست. آمریکا در جهت دهی به سیاست‌های اقتصادی و کنترل منابع مالی و بانکی جهان سرمایه‌داری در حال حاضر نیز مهم ترین  نقش را دارد و با اینکه موقعیت آمریکا در ژئوپلیتیک سیاسی جهان کنونی نسبت به گذشته رو به افول بوده هنوز هم این کشور نقش تعیین کننده  در مناسبات بین‌المللی دارد.

 به طور کلی می توان گفت که قدرت امپریالیسم آمریکا در مناسبات بین‌المللی روندی رو به افول را طی می‌کند. بحرانی در این عرصه آغاز شده بدون آنکه جهت‌گیری آن روشن شده باشد.عروج راست جدید شبهه فاشیستی در سراسر جهان، ترامپیسم و سیاست‌های تنش‌برانگیزش در مناسبات اقتصادی و سیاسی جهان و راسیسم آشکار در برنامه‌های روزمره‌ی او، جدال‌های مداوم درمناسبات بین‌المللی بویژه در خاورمیانه و عوامل پرشمار دیگر، جلوه‌هایی هستند از شرایط پرتنش کنونی ژئوپلیتیک جهان معاصر.

تهدیدهای راست و فرصت‌های چپ

12. برآمد راست جدید شبهه فاشیستی

در قرن کنونی شاهد یک راستگرایی جدید و شبهه فاشیستی در جهان بوده‌ایم. با رکود اقتصادی سرمایه‌داری در سال 2008 و افزایش بیکاری این روند روبه فزونی گذاشته است. عامل مهم دیگر بحران پارلمانتاریسم و نومیدی جامعه و روگردانی اقشار و طبقات مختلف جامعه از احزاب سنتی محافظه‌کار و سوسیال دموکراسی در دموکراسی‌های لیبرالی است. آن‌ها اغلب با تجربه‌های زیسته خود به این نتیجه می‌رسند که احزابی که سکان هدایت دولت‌هارا در لیبرال دموکراسی‌ها به عهده داشته‌اند، علارغم شعارها و وعده‌های‌شان، نه تنها مانع شکاف‌های سیاسی و طبقاتی نبوده بلکه خود عامل و ایجادگر این روند هستند.18 همین شرایط منجر به رشد احزاب  دیگر  و بیش از همه فراخ‌تر شدن موقعیت  گرایشات راست شبهه فاشیستی شده است. رشد آن‌ها در پارلمآن‌های اروپای مرکزی و غربی، نظیر لوپن در فرانسه، جانسون در انگلستان، الترناتیو برای آلمان، هلند وعروج احزاب شبیه فاشیستی در شرق اروپا به قدرت سیاسی، محافظ کاران مادون راست و ترامپ در آمریکا، بورسونارو در برزیل، حزب دست راستی ناسیونالیست در هند و…نمودهای بارز این روند است. نوع دگردیسی شده این احزاب و گرایشات را می توان در پوپولیستها و اسلام‌گراهای خاور میانه، حکومت‌های شبهه فاشیست در شرق آسیا (فیلیپین و …) پوپولیسم فاشیستی در آمریکای لاتین، مشاهده کرد.

 گرایشات راست شبهه فاشیستی اغلب با شعارهای پوپولیستی علیه بیکاری و فقر و بسیج ناسیونالیستی توانسته‌اند بر موج‌های نارضایتی تکیه کرده و جنبش‌های راست را ایجاد و هدایت نمایند و بر معادلات سیاسی تاثیر بگذارند. در مجموع می‌توان گفت  که راسیسم و احزاب شبهه فاشیستی که اغلب در دوره‌های بحران اقتصادی و با یک رشته بهم تنیده از سیاست‌های پوپولیستی و وعده‌های کاذب اقتصادی و دامن زدن به ناسیوانالیسم و شوینیسم رشد پیدا کرده‌اند ، نقش تخریبی خاصی در جنبش‌های سیاسی داشته‌اند. جالب است که بدانیم این گرایشات اگر چه تفاوت ژرف و دشمنی خاصی با لیبرالیسم سیاسی دارند اما در زمینه‌ی برنامه‌های سرمایه‌داری  هم‌پیوندی‌هایی زیادی با احزاب محافظه  داشته و دارند. همین مهم نقطه اتصال آن‌ها با احزاب محافظه کار در لیبرال دموکراسی‌ها نیز بوده است. 

13.پی‌آمدهای دوره بازسازی در جنبش سوسیالیستی و کارگری

پس از فروریزی جوامع نوع شوروی و شرایط پسا جنگ سرد، دوران جدیدی از تحولات سیاسی آغازشد. آغاز این دوره مصادف است با تضعیف جنبش کارگری و چپ در اغلب مناطق جهان. هم‌سو با این شرایط دوره‌ای از تحول و بازنگری در چپ و جنبش کارگری آغاز شد که به دوره «بازنگری و بازسازی» مشهور شده و مضمون آن بازنگری در استراتژی و سیاست‌هایی بود که زمینه‌ساز افول چپ و جنبش کارگری شده بود. دوره بازسازی اما روندی یکدست و رو به جلو نبوده بلکه تا کنون با نوسآن‌های متعددی همراه بوده است. در دروه آغازین این روند،  اشکال مختلفی از ایدئولوژی‌ها و نظریه‌های بازدارنده نظیر پسامدرنیسم، «جامعه اطلاعاتی» و… بازارگرمی پیدا کرد که اساسا استراتژی سوسیالیستی و چپ انقلابی و نقش طبقه کارگر به عنوان سوژه اصلی دگرگونی مناسبات سرمایه‌داری را کنار گذاشته بودند در صورتی که جنبش طبقاتی و سوسیالیستی کارگران و چپ انقلابی نیازمند بازنگری عوامل بازدارنده و بازسازی مفاهیم و سازمانیابی شرایطی بود که این جنبش‌ها را تقویت کند. یعنی بازنگری در بسیاری از نظریه ها و مفاهیمی که نیازمند تحول و دگرگونی بوده و یا اینکه دوره آن‌ها به سرآمده بود. در کنار این نظریه‌های بازدارنده، گذشته‌گرایی و اسارت در عواملی که به شکست چپ منجر شده بود بر ذهنیت و پراتیک بسیاری از گرایشاتی حاکم بوده که نمی‌خواستند و یا نمی‌توانند در این مسیر قرار بگیرند. تجربه‌های تاکنونی نشان می‌دهد که این گرایشات اغلب به حاشیه رفته و  بر پویش‌های آتی جنبش انقلابی سوسیالیستی و کارگری نیز تاثیرات مهمی نخواهند داشت.

14. دوره پسا جنگ سرد و افت و خیزهای جنبش چپ

در دوره تهاجم همه جانبه پساجنگ سرد به چپ اگرچه مبارزه کارگران در اروپا و بسیاری از نقاط جهان هرگز متوقف نشده و در اشکال مختلف ادامه داشته است 19 اما  توازان قوای بین جنبش طبقاتی کارگران و حرکت سرمایه نسبت به گذشته تغییر نموده و نقش چپ نیز در فرایندهای سیاسی، افت چشم‌گیری داشت.

در اواسط ده نود جنبش زاپاتیستی از میان بومیان جنگل‌های مکزیک و یر محور خواسته‌های طردشدگان و کنارگذاشته شده‌های از جامعه، سربلند کرد. این جنبش و اشکال سازمانیابی آن که با خودسازماندهی توده‌ای پیوند خورده بود، تاثیرات مهمی در مکزیک و دیگر کشورهای  آمریکای لاتین بجا گذاشت و شکافی در تهاجم همه جانبه به چپ ایجاد نمود. به‌علاوه جنبش زاپاتیستی بحث‌های زیادی را در باره مساله سازماندهی دامن زد که محورهای آن تاکنون ادامه داشته است. پس از آن در اوایل قرن کنونی جنبش ۹۹ درصدی‌ها و فروم‌های اجتماعی، نماد‌هایی دیگری از بر آمد چپ بودند. تاثیرات اجتماعی و نیز جدل‌های فکری و عملی گرایشات درونی آن‌ها هم تفاوت گرایش‌های چپ  را نشان می‌داد و هم پویایی گسست چپ از بینش‌های بورکراتیک احزاب سنتی را نشانه می‌زد که  یکی از علل شکست چپ در گذشته بود.

 دردهه نخست قرن کنونی در تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین که لابراتوار پیش‌برد سیاست‌های نئولیبرالی شده بودند، جنبش‌های موسوم به «صورتی» سربلندکرد که احزاب رفرمیستی در آن هژمونی داشته و با به‌دست گیری ساختار دولت‌های سرمایه‌داری تلاش داشتند که یک رشته رفرم ها را به پیش ببرند و در برخی از آن‌ها نیز موفق هم بودند. اما تاثیرات سرمایه و ساختار بورکراتیک دولت  گریبانگیر خود آن‌ها نیز شد. نشانه‌های آن نیز رانت‌های تکنوکرات‌ها، بورکرات‌ها و نظامیان، فساد و ناکارآمدی بود که به ویژگی اغلب آن‌ها بدل شده و نتیجه آن  نیز از دست دادن اعتماد توده‌های مردم بود. به موازات آن گرایشات دست راستی پوپولیستی  که با کمک امپریالیسم آمریکا پروبال یافته بودند، فرصت رشد پیدا کردند. (برزیل، بولیوی، ونزوئلا و…)

هم‌زمان با این دوره، بحران اقتصادی و ورشکستگی دولت‌هایی در آمریکای لاتین منجر به برآمد خرده جنبش‌هایی ضدسرمایه‌داری برای اداره و خودگردانی زندگی و محیط کار و تعاونی‌های مستقل در آرژانتین، شیلی و … شد که اثرات درخشان برخی از آن‌ها  تاکنون نیز باقی مانده است.

  همراه با رکود بزرگ 2008 مبارزه کارگران در مناطق مختلف جهان روبه رشد نهاد اما فقدان حضور چپ سازماندهی شده که از درون این جنبش‌های فرادستی هژمونیک بیابد، باعث شد که این مبارزات در حوزه‌ی مطالبات اقتصادی محدود بماند و در فرایندهای سیاسی نیز تغییرات مهمی صورت نگرفت.

«بهار عربی» نمود دیگری ازبرآمد جنبش‌های سیاسی و فرصتی برای رشد چپ از دل مبارزه توده‌ای علیه دیکتاتورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بود. فعالین چپ به‌ویژه نسل جوان در متن این جنبش‌ها به صورت شبکه‌های همکاری از پائین مشارکت گسترده‌ای داشتند اما جریان مرتجع  اخوان المسلمین که متناسب با شکل بروز و حوزه نفوذاش  تاثیرات خاص خود را در بسیاری از کشورهای عربی داشت، در مصر توانست قدرت را به دست  بگیرد و در تونس نیزبه  یکی از شرکای اصلی قدرت بدل شد.

در  تونس اما به علت توازن  قوای نیروها و نقش اتحادیه های کارگری، اخوان المسلمین و ارتش نتوانستند، نقشی تعیین کننده در تحولات سیاسی داشته باشند اما به علت ضعف‌های متعدد،  و حضور  اندیشه  ناصریسم بومی، چپ نتوانست نقش برجسته‌ای در تحولات سیاسی داشته باشد.

در مصر اما از میان برآمد یک جنبش انقلابی که به واسطه شبکه‌های بهم پیوسته اعتراضات از پائین در خیابان و به همت نسل جوان پیشرو ایجاد شده بود، اخوان المسلمین ارتجاعی که یک جریان سازمان یافته با پیشینه طولانی در این کشور بود، توانست فرادستی پیدا کرده و سامانه هدایت پارلمان و دولت را به‌عهده بگیرد و به محض تصاحب قدرت، تلاش برای اسلامیزه کردن فضای سیاسی و اجتماعی را دنبال نمود که با مقاومت مردمی روبرو شد. در شرایط خاصی از جدال و توازن قوای بین جنبش سیاسی در خیابان و اخوان المسلمین، ارتش مصر که دست نخورده باقی مانده بود و فرمانده‌اش سی سی که توسط محمد مرسی انتخاب شده بود، توانست با  کودتا قدرت را مجددا به دست گرفته، اخوان المسلمین و جنبش سیاسی در خیابان را سرکوب کند.

در دیگر کشورهای عربی نظیر الجزایر و کشورهای حاشیه خلیج و… حرکت‌های اعتراضی با سرکوب شدید مواجه شد و از پیشروی بازماند. در سوریه جنبش از پائین آغاز شد که جوانان مترقی و نهادهای دموکراتیک و چپ نقش موثری در ایجاد آن داشتند اما این جنبش  با سرکوب بی‌رحمانه دولت اسد روبرو شد. به موازات آن جریآن‌های مختلف اسلام سیاسی که هر یک به گونه‌ای با دول مرتجع منطقه پیوند داشته و یا اساسا برساخته آن‌ها بودند، رشد کرده و بسیاری از مناطق سوریه به جولانگاه آن‌ها و جنگ با ارتش اسد مواجه شد. در جریان جنگ دولت اسد و متحدین‌اش جمهوری اسلامی و حزب‌الله و امپریالیسم روسیه با گروه‌های اسلام‌گرای پرو ترکیه، عربستان، کشورهای حاشیه خلیج، آمریکا و دول امپریالیستی دیگر، سوریه عملا در منگنه یک جنگ داخلی تمام عیار قرار گرفت. از میانه این شرایط شکننده، اما جریان مادون ارتجاعی داعش سربلند کرد و به سرعت بخشی بزرگی از سوریه را به زیر سلطه حکومت اسلامی ساخته خود درآورده و چنان فاجعه‌هایی ایجاد کرد که اثرات آن در حافظه تاریخی مردم این منطقه همواره باقی خواهد ماند.در واقع جنگ داخلی سوریه به عرصه نوعی «جنگ جهانی نیابتی» دولت‌های مرتجع منطقه و متحدین جهانی آن‌ها بدل شد. بعد از جابجایی مداوم نیروها، هم‌اکنون محور ارتجاعی اسد، روسیه، جمهوری اسلامی و حزب‌الله فرادستی دارند. این کشور اما به تلی از خاک بدل شده و میلیونها نفر از ساکنین آن  مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده‌اند.

در گیر و دار جنگ داخلی تمام عیار در سوریه  و سلطه داعش بر بخش بزرگی از منطقه، جنبش مقاومت روژوا از دل یک مبارزه تمام عیار که با جانفشانی‌های زیادی همراه بود،سربلند کرد. مقاومت شهر کوبانی و نقش «یگان مدافع خلق»در منطقه، اعتبار بزرگی برای چپ و نیروی های مترقی منطقه ایجاد نمود. به‌ویژه حضور پر رنگ زنان مبارز در این جنبش و نقش برجسته کانتون‌های دموکراتیک برای خودسازماندهی توده‌ای منطقه که نوعی پاسخ دموکراتیک به ستم ملی بود و در صورت بررسی انتقادی و واکاوی سنجشگرایانه می‌تواند به نمونه نوینی برای پاسخ یابی به این نوع از ستم، دستکم در این منطقه باشد. متاسفانه با رشد جنگ نیابتی و حضور پر رنگ دولت‌های مرتجع منطقه و نیروهای وابسته به آن‌ها، توازن قوای خاصی در منطقه ایجاد شده که جنبش روژاوا را سخت زیر فشار قرار داده و حزب دموکراتیک سوریه را نیز اسیر یک استراتژی شکننده یعنی بازی در زمین دیگران به بهانه استفاده از «تضادهای منطقه‌ای» کرده است  که عملا می‌تواند به پاشنه آشیل جنبش و زمینه‌ای برای فروریزی  کانتون‌های دموکراتیک منجر شود. به‌علاوه سلطه ایدئولوژیک- سیاسی و هژمونی حزب کارگران ترکیه با پیشنیه استالینیستی و کیش شخصیت اوجالان بریگآن‌های مدافع خلق و حزب خواهرش در سوریه، موجب بروز نگرانی‍‌ها  در باره سلطه بورکراتیک بر جنبش و احتمال گسست درونی  آن نیز شده است .

موج دیگر، رشد احزاب چپ در جنوب اروپا به‌ویژه در یونان و پرتقال بود. در دوره ورشکستگی دولت یونان و رشد بدهی آن احزاب حاکم به شدت بی آبرو شده و سیریزا که ابتدا از متن یک مبارزه جنبشی سربرآورده بود توانست رشد فزاینده‌ای داشته باشد. این حزب توانست بر سیاست  انتخاباتی یونان و درهژمونی انحصاری دو حزب سوسیال دموکرات و محافظه کار شکاف مهمی ایجاد نموده و درادامه نیز  بر دیگر احزاب پارلمانی غلبه کند. اما تلاش‌های این حزب برای کم کردن و یا بخشش بدهی‌ها و تقابل با سیاست‌های ریاضت کشی  اتحادیه اروپا و رشد بیکاری و فروش اموال عمومی که زندگی کارگران، زحمتکشان، بازنشستگان و جوانان را به خطر انداخته بود و زمینه‌ساز رشد آن شده بود  با حضور این حزب در سامانه قدرت دولتی و چرخش به راست، روند معکوس را طی کرد و در شرایطی که مردم با یک همه‌پرسی بر علیه سیاست‌های نئولیبرالی رای داده بودند زیر فشار اتحادیه اروپا و ودولت آلمان سرفرود آورد و  «سیاست ریاضت کشی» و پرداخت‌بدهی ها به قیمت حراج اموال دولتی را دنبال کرد و عملا سکاندار  سیاست‌هایی شد که بر علیه آن سربلند کرده بود.

 تجربه این حزب، آینه تمام نمایی است از اینکه چگونه احزاب از پائین شکل گرفته با چرخش رفرمیستی و مشارکت در سازوکارهای دولت سرمایه‌داری  و نهادهای گرداننده آن، خود به آسانی درسیستم ادغام می‌شوند.20

در سال‌های اخیر نیز جنبش‌های سیاسی و مبارزه طبقه کارگر و دیگر جنبش‌های اجتماعی به اشکال متفاوت و اغلب به شکل پراکنده تداوم داشته است: نظیر رشد چپ در مبارزات برای حفظ محیط زیست، برآمدهای نوین جنبش زنان و رشد گرایش ضد سرمایه‌داری در آن21، خیزش دی و آبان ماه وبرآمد گفتمان شورایی در جنبش کارگری ایران، رشد مبارزه مردمی در عراق، لبنان، مبارزه کارگری و رشد جنبش‌های اجتماعی در اروپا و آمریکای لاتین و… برآمد ضد راسیستی اخیر در آمریکا و گسترش فزاینده و ابعاد جهانی آن  که علاوه بر آمریکا نقش برجسته‌ای برعلیه حضور راست شبهه فاشیستی در جهان نیز داشته است. این‌ها نمونه‌هایی هستند از جنبش‌های از پائین که چپ‌ها نقش مهمی در آن‌ها داشته‌اند.

بحران و استراتژی سوسیالیستی

رکود اقتصادی، بیکاری، تخریب‌های زیست محیطی، راسیسم، تهدید معیشت، پولی شدن بهداشت و درمان و کمبود نیروی انسانی شاغل در این رشته، رشد شکاف‌های طبقاتی و …زمینه‌هایی برای ‌ برآمد جنبش طبقاتی کارگران و دیگر جنبش‌های اجتماعی را ایجاد نموده و پرسش»چه باید کرد» را بار دیگر در برابر فعالین کمونیست و پیشروان کارگری قرار داده است.

15.بحران‌ها و موانع نظریه‌های تقلیل‌گرا و محدود نگر

نظریه «فروپاشی» که اغلب در هنگامه‌ی بحرآن‌های سرمایه در میان چپ‌ها ظاهر می‌شود بحران و بیکاری را عاملی می‌دانند که انگار به‌ شکل «اتوماتیک» و بی‌واسطه منجر به رشد جنبش می شود. این نظریه به شدت تقلیل‌گرا و تقدیرگرایانه است که درک نمی کند اگر جنبش‌های نیرومند و تلاش آگاهانه برای سازماندهی، پیوستگی و تداوم آن در برابر سرمایه‌داری نباشد، بار سنگین عوارض بحران بر دوش کارگران و زحمتکشان قرار می‌گیرد. 22  «رادیکالیسم انفعالی» نیز بینش دیگری است که به دلایل  مختلف از جمله نبود سازماندهی و یا برجسته شدن خواسته‌های روزمره، ازدخالتگری برای تغییر شرایط کناره‌گیری می‌کند بدون آنکه توجه کند که امر سازمانیابی و سازماندهی خود معطوف به مشارکت فعال درشرایط موجود است نه کناره‌گیری به بهانه فقدان آن. این دو نظریه تقلیل‌گرا و محدودنگر در بزنگاه‌های حاد و بحرآن‌ها، همواره نقش بازدارنده در جنبش چپ داشته‌اند.

16. استاتژاتژی سوسوسیالیستی و مبارزه روزمره

هیچ جنبشی بدون مشارکت و سازمانیابی آگاهانه نمی‌تواند به اهداف خود نزدیک شود. برای سوسیالیست‌های انقلابی  پیش‌شرط مشارکت در هر جنبشی داشتن استراتژی سوسیالیستی و چشم‌اندازی است که مبارزه روزمره را با افق آتی پیوند می‌دهد. دراحزاب رفرمیست اما خواسته‌های روزمره هم استراتژی و هم تاکتیک است. در استراتژی اتقلابی برای سوسیالیسم، دخالت دایمی برای تحمیل خواسته‌های روزمره به سرمایه و دولت، هم‌سان پلی است که گذشته و حال را به آینده مرتبط می‌کند و  باید درنظر داشت که در نحوه مشارکت و در بستر مبارزه روزمره نیز سطوح مختلفی از میانجی‌هایی است که مسیر  افق سوسیالیستی بواسطه آن‌ها و در فرآیند مبارزه طبقاتی حک می‌شود.

بگذارید به نمونه‌هایی اشاره کنیم که استراتژی‌های رفرمیستی و  انقلابی را از هم متمایز می‌کند. چپ انقلابی و پیشروان جنبش کارگری همواره بر خواسته‌های روزمره این جنبش، نظیر مساله بیکاری و ایجاد اشتغال، افزایش مزد و کاهش ساعت کار تاکید داشته و تحقق آن را  بر  زمینه تشکل‌یابی  خودسامان و  مستقل کارگری و از طریق مبارزه طبقاتی کارگران و تحمیل ان به سیستم میسر می‌دانند. دراینجا طرح  خواسته‌ها با  خودسازماندهی از پائین و مبارزه طبقاتی  گره می‌خورد که نشانه حک شدن خواست روزمره در استراتژی سوسیالیستی به‌واسطه مبارزه طبقاتی  است. رفرمیسم اما صورت مساله را وارونه می‌کند و گرایشات و احزاب رفرمیستی و اتحادیه‌های کارگری که سیاست «توافق اجتماعی» و سه‌جانبه‌گرایی را هدف خود قرار داده‌اند، افزایش مزد و ساعت کار را در مواقعی مجاز می‌دانند که اقتصاد سرمایه‌داری رشد کرده و نسبت آن با افزایش دستمزد همراه شود. تحقق این نوع از خواسته‌ها را نیز طریق نهادهای رسمی و قانونی امکان پذیر می‌دانند. آن‌ها اشکال خودگردان و از پائین و مبارزه خودسامان کارگران و خواسته‌هایی که بخواهند از مرزهای قانونی و ظرفیت سیستم موجود فراتر روند را «اعتصابات وحشی» نامیده  و کارگران را از حضور درآن‌ها منع می‌کنند. برای مثال اخیرا کارکنان بخشی از صنایع و خدمات در آلمان بخاطر فشارهای مالی ناشی از بیکاری و یا «کوتاه کاری»در دوره کورنا، خواهان اعتصاب شده بودند، خواسته آن‌ها به سرعت از طرف اتحادیه‌ها رد شد به این دلیل که فعلا دوره بحران و رکود است و طرح این خواسته‌ها مغایر با امکان رشد اقتصادی است.  به عبارتی  کارگران باید در چارچوب سیستم عمل کرده و مختصات آن را بپذیرد و از «درون» جنبش کارگری نیز وسیله‌ای برای ماندگاری کارگزاران صاحب امتیاز در ساختار سلسله‌مراتبی اتحادیه‌های سازشکار و  احزاب رفرمیستی باشند.

این نکته در مورد همه جنبش‌های اجتماعی  از جمله جنبش زنان و محیط زیست و … نیز صدق می‌کند. به جنبش زنان اشاره می‌کنیم: برای مثال لغو حجاب اجباری یکی از خواسته‌های مهم جنبش زنان است اما شاهدیم که بخشی از فعالین جنبش زنان بعد از سال‌ها بحث و جدل دراین باره هنوز هم به دلایل مختلف از جمله بخاطر مغایرت این خواسته با «مرزهای حاکمیت» و …از طرح آن در پلاتفرم‌ها و بیانیه‌های خود امتناع کرده و می‌کنند. آنهم در شرایطی که رژیم اسلامی نه تنها آپارتاید جنسی و حجاب اجباری را به زنان جامعه تحمیل کرده بلکه باعث شده  که گرایشات عقب مانده و مستبد نظیر سلطنت طلبان، امیرهای بازمانده ارتش شاه و زنان کارگزار دستگاه سلطنت نیز دارای پلاتفرم شوند و در باره «آزاد‌ی‌های اهدا شده توسط شاه به زنان» افسانه‌سازی کنند. و یا این‌که سلیبرتی‌های  برساخته از بالا  به‌واسطه رسانه‌ها نیز با «روسری‌های سفید چهارشنبه‌ها و…» در مقام مدعی آزادی زنان برجسته شوند آنهم در شرایطی که فعالین پیشرو جنش زنان مدتهای مدیدی برای این خواسته تلاش کرده‌اند.

از دل این شرایط دشوارو در اوج سرکوب رژیم اسلامی بود که زنی بدون حجاب، بر فرازسکویی در یکی از خیابآن‌های پایتخت ایستاد و حرکت «دختران خیابان انقلاب»را کلید زد و در پرتو آن، یک خواست به حق جنبش را -که زنان چپ و مترقی ‌مدت‌زیادی با نقد مناسبات پدر/مردسالار و کنترل بر بدن زنان در پی ‌آن بودند- در فضای سیاسی جامعه حک شده  و به یک خواست روزمره بدل شد که رژیم از وحشت گسترش آن به تکاپو افتاده است.همین تلاش خود پو واز پائین این خواسته را از حاشیه به متن آورده و باعث شد که حاملین دیدگاه‌های محافظه‌کارانه مخالف آن شدیدا منزوی شوند.

جنبش طبقاتی کارگران،جنبش‌های اجتماعی و سازمانیابی

17. تشکل‌یابی خواسته محور

تدارک و دخالت‌گری در شرایط کنونی  نیازمند، بازشناسی خواسته‌هایی است که ‌بتواند به محور تشکل‌یابی برای تاثیرگذاری بر شرایطی باشد که ویروس کرونا ایجاد نموده است. خواست‌هایی  همانند  مبارزه علیه بیکاری و برای ایجاد اشتغال و افزایش مزد، مبارزه علیه تخریب محیط زیست و وادار کردن دولت‌ها به رعایت موازین آن، بهداشت و آموزش رایگان و افزایش هزینه‌های مربوط به پژوهش در باره پاندمی‌ها و اختصاص بودجه‌های لازم برای آن، افزایش کارکنان بخش بهداشت و بهبود شرایط زیست آن‌ها، مبارزه علیه جریآن‌های شبهه راسیستی، حضور پر رنگ زنان در جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و مطالبه‌های آن‌ها و…  خواسته‌هایی هستند که زمینه‌های تحقق آن در شرایط کنونی زیاد است و می‌تواند محور و زمینه ساز تشکل‌های خودسامان و خودگردان شده و در عین‌حال پیوند بین جنبش‌های اجتماعی و همکاری پیشروان آن‌ها را تقویت کند.

18.سازمانیابی و هم‌گرایی چند راستایی

یکی از نکات مهم چپ در دوره بازسازی، نقد، دیدگاه‌های سترون بورکراتیک و جانشین گرایانه در باره سازماندهی و مساله حزب بوده که بررسی جنبه‌های اثباتی آن هنوز هم ادامه دارد. نگاهی به تحولات چپ  در سه دهه گذشته نشان می دهد که دیدگاه‌های دیگری رشد کرده‌اند که  تنها به خود انگیختگی و به سازماندهی شبکه‌ای باور داشته‌اند. این دیدگاه‌ها  با وجود اثرات ثمربخش و مهم خود  اغلب شکننده و فاقد ادامه کاری بوده‌اند (جنبش 99 درصدی‌ها) و یا اینکه در بزنگاه‌های مهم میدان مبارزه را به احزاب بورژوایی و ارتجاعی واگذار می‌کنند. (جنبش جوانان میدان تحریر و فرصت برای اخوان المسلمین در مصر).نقد بورکراسی و جانشین گرایی در مساله حزب امری مثبت و رو به جلو است اما باید در نظر گرفت که بورکراسی و جانشین‌گرایی پدیده‌ای جبری در عرصه سازماندهی و حزب نیست و ضروری است که در این دوره حساس و پر تحول ضمن کاربست اشکال مختلف سازمایابی شبکه‌ای و اتکا به مبارزه خوانگیخته و نقد سنت‌های بورکراتیک و حفظ دست‌آوردهای دیالکتیک «خود انگیختگی و سازمان»، برای اشکل نوین سازماندهی حزبی چپ تلاش کرد.

 هر جامعه‌ای اما شرایط سیاسی ویژه و اشکال سازماندهی خاص  خود را دارد. در حال حاضر جنبش چپ در ایران فاقد احزاب و سازمآن‌های چپ با پایه‌های اجتماعی است.اما همین چپ  دربرگیرنده شبکه‌ای از احزاب و گروه‌ها، حلقه‌های مختلفی از محافل و افراد فعال در  جنبش‌های اجتماعی و نیز سایت‌ها و سامانه‌هایی که در راستای اهداف نظری، سیاسی و استراتژیک چپ تلاش می‌کنند. همگرایی چند راستایی و اشکال متنوع همکاری این مجموعه می‌تواند به برآمد چپ انقلابی در فضای سیاسی کنونی و جنبش‌های اجتماعی و نیز  زمینه سازی برای اهداف استراتژیک سوسیالیستی کمک کند.23

اینکه جنبه‌های بهم تنیده استراتژی سوسیالیستی چیست و چرا طبقه کارگر سوژه مرکزی دگرکونی سوسیالیستی و نیروی مهمی در پیشبرد جنبش‌های اجتماعی است و یا چرا «انبوه خلق»، «انقلابات مرحله‌ای و خلق‌گرایی» و یا نظریه‌های  «دیسکورس»، «رخداد» و … پاسخ گوی شرایط موجود نیست را به نوشته‌های دیگری واگذار می‌کنیم. پی‌آمدهای دوران کرونا اما مربوط به آینده نیست بلکه بازشناسی شرایطی است که از هم‌اکنون  بتواند به برآمد چپ در سیمای متناسب دنیای امروز منجر شود.    

یادداشت ها:

1- برای نمونه نگاه کنید به بحث هایی در باره کرونا و سرمایه‌داری           

گفتگوی واکاوی سوسیالیستی با ح.آزاد پیرامون سرمایه‌داری و پاندمی کرونا

https://wp.me/paiHc5-sr

ژوزف چونارا سوسیالیسم در عصر پاندمی در لینک زیر:

– در سایت‌های نقد و نقد اقتصادسیاسی مقالات متعددی در این باره درج شده است

2- برای نمونه گوش کنید به گفتگوی مایک دیویس و کلینیکوس در ویدیوی زیر: 

 youtube.com/watch?v=bFqcnrCjkvE

– مصاحبه با راب والس,(ursachen der Pandemi )   در نشریه مارکس 2021 انتشارات روزالوگزمبورگ

3- سیاست‌های نئولیبرالی به تخریب ساختارهای درمان و بهداشت اثرات عمیقی گذاشته است به ویژه در اروپا که بر اثر مبارزه جامعه خدمات بهداشت عمومی ارزان بود اما از دهه هشتاد به بعد این روند تغییرات به نفع کالایی شدن بهداشت و کم شدن خدمات عمومی و تهاجم به مزد و قرار دادهای کاری کارکنان این  عرصه همراه بود.

4- هشدار آنتونیو گورتش نسبت به اقدامات سرکوبگرانه دولتی – رادیو دویچه وله فارسی.

5- https://www.focus.de/finanzen/boerse/experten/fatale-geldpolitik-der-notenbanken-der-grosse-crash-kommt-naeher-wir-stehen-vor-dem-groessten-vermoegenstransfer-aller-zeiten_id_12105255.html

6-https://www.mehrnews.com/news/4926054

7-https://www.finanzen.net/nachricht/aktien/corona-krise-iwf-befuerchtet-noch-schwereren-einbruch-der-weltwirtschaft-8978417

رکود اقتصاد جهان شاید در ۹۰ سال گذشته بی‌سابقه باشد.   Dwنگاه کنید به گزارش دویچه وله -8

-9  همانجا

10. https://www.faz.net/aktuell/wirtschaft/mehr-wirtschaft/britische-wirtschaft-ein-tsunami-an-arbeitslosen-16811789.html

11-استیون منوچین وزیر دارایی ترامپ و هاری سامرز مشاور اقتصادی کلینتون از اقتصاددانان شناخته شده آمریکا هر دو دامنه بحران را به این شکل ارزیابی می‌کنند.

12- مصاحبه  رئیس کنسرن  زمینس آلمان با تلویزیون آلمان .ARD 

13- شرکت تویتر اعلام نمود که کارکنانش می‌توانند برای همیشه دور کاری داشته باشند.

14- اغلب نظریه‌پردازان مارکسیست چنین نظری دارند و ذکر لیست آن‌ها طولانی می‌شود.

15- نگاه کنید  به مقالات متعدد مایکل روبرتز در  :Michael Robert Blog.

16- https://per.euronews.com/2020/04/08/ilo-forecast-catasrophic-impacts-coronavirus-labour-marke

17- https://www.radiofarda.com/a/act-now-or-risk-unimaginable-devastation-due-to-covid19-warns-un-chief/30640862.html

18- در این باره نگاه کنید به : ترامپیسم، بحران ساختاری سرمایه‌داری و جهان در دوره‌ی گذار– ناصر پیشرو در سایت نقد اقتصاد سیاسی.

19- در این دوره مبارزات کارگری در فرانسه، بلژیک و بسیاری دیگر از کشورها مبارزات کارگری تداوم داشت برای نمونه نگاه کنید به:

Alexander Gallas / Jörg Nowak / Florian Wilde (Hrsg.)

Politische Streiks im Europa der Krise

Eine Veröffentlichung der Rosa-Luxemburg-Stiftung

20- حزب سبزها در آلمان ابتدا از پائین شکل گرفت و پس از یک فرآیند حضور در پارلمان  ساختار سیاسی و دولت ادغام شد. ائتلاف این حزب و سوسیال دموکراتها در اوایل دهه بیست، برنامه نئولیبرالی آگندا 2010 را تصویب کرد و به‌پیش برد که پیآمدهای آن به شکاف عمیق طبقاتی و از بین رفتن دست‌آوردهایی منجر شد که طبقه کارگردر طول ده‌ها سال مبارزه بدست‌آورده بود.

21- بر‌آمدجنبش‌های زنان و سوژه‌های نوین ضد‌سرمایه‌داری در تارنمای واکاوی سوسیالیستی.

22-در باره تئوری فروپاشی نگاه کنید به تارنمای «کاوشگر»سلسله مقالات. ترجمه محسن صابری

23- گفتمان «اداره شورایی» و همگرایی چند راستایی/ نویسنده: ناصر پیشرو/تارنمای واکاوی سوسیالیستی.

1 دیدگاه

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

Please log in using one of these methods to post your comment:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.