لینک کوتاه:https://wp.me/paiHc5-nQ
رخدادهای کرونشتات در سال 1921 تا به امروز نقش بزرگی در آگاهی تاریخی چپ ایفاء کرده است. نه فقط هر گفتمان همهجانبهایی بین آنارشیستها و مارکسیستها بهطور اجتنابناپذیری به کرونشتات کشیده میشود، بلکه این رخداد مهمترین اسطورهی بنیانگذاری کمونیستهای شورایی است. بندرت اقدام قهرآمیز دیگری بهصورت علنی منجر به ارزیابی منفی چپها از چهرههایی نظیر لنین و کائوتسکی شده است و همواره به آن بهعنوان نمونهی تمایز بین «انقلاب از پائین» و «انقلاب از بالا» ارجاع شده است. با این وجود جای تعجب است که علیرغ گشایش آرشیو شوروی سابق و سیل اسناد منتشر شده، این اسناد مورد توجه «طرفداران» ملوانان شورشی قرار نگرفته است. هنوز هم در درجهی نخست به نوشتههای شاهدان آن زمان نظیر ویکتور سرژ[1] یا الکساندر برکمن[2] ارجاع میشود. از سال 1991 مباحث تاریخشناسانهی جدیدی به زبان روسی صورت گرفته که در این جا فقط میتوان به جستاری از آنها اشاره شود. و بلاخره این که انتشار شمار زیادی از اسناد و پژوهشهای مربوط به این رخداد فراتر از مرزبندی جناحهای سیاسی رفته است.
منابع و تفسیر
مجموعهی دوجلدی منابع «تراژدی کرونشتات 1921» منتشره شده در سال 1999 را میتوان بهعنوان اثری تعیینکننده در پژوهشهای مربوط به کرونشتات ارزیابی کرد.[3] این مجموعه حاوی بیش از 800 سند است که بعضاً تا زمان انتشارشان اسنادی محرمانه بودهاند. این اسناد نه فقط دربرگیرندهی پروتکل بازجوئی شورشیان، بلکه همچنین حاوی خاطرات شهروندان کرونشتات نیز هست که ادارهی سانسور ارتش از طریق نامههای کنترل شده و یا ردوبدل شده بین سازمانهای مهاجران که بدنبال گرفتن تماس با شورشیها بودهاند، طبقهبندی کرده بود. نمایهی شرححال این اسناد بازآفرین زندگی مهمترین (اگر چه نه همهی) آکتورهای قیام کرونشتات است. با این حال خود مقدمهی یوری اشچتینوف[4]، که قبلاً در شوروی متخصص قیام کرونشتات محسوب میشد، ویراست منابع را مشاجرهبرانگیز کرده است. در این مقدمه مطرح شده که شور و شوق مخالفان بلشویکها در کرونشتات در مناطق مختلف با توجه به این موضوع که این قیام از همان آغاز چشماندازی برای پیروزی نداشت، به سرعت فروکش کرد. حتی قیامکنندگان کرونشتات نتوانستند اکثریت مردم را به طرف خود جلب کنند. آنها حتی افراد کافی آماده برای مبارزه جهت سازماندهی پستهای نگهبانی نداشتند، تا جائی که مدافعین کرونشتات در زمان حمله بلشویکها از رمق افتاده بودند.
اشچتینوف با صراحت کامل استدلال لنین را درست ارزیابی میکند که در صورت طولانیتر شدن مقاومت شورشیان کرونشتات، حمله مجدد «گاردهای سفید» راستگرا حتمی بوده است. او مطرح میکند که مطالبهی استقلال شوراها و دمکراسی بیشتر مورد سؤاستفاده اساسی شورشیان قرار گرفته و در صورت ادامهی قیام کرونشتات روسیهی بهمریخته از جنگ میبایستی ترور سرخ و سفید بیشتری را از سر میگذرانده است. اشچتینوف همچنین از تزهای کلاسیک تاریخنویسان شوروی دفاع میکند که گاردهای سفید را عاملان پشت پردهی «گردنکشی» ملوانان معرفی کردند. اسناد منتشر شده به روشنی نشان میدهند که «گاردهای سفید» مهاجر در آن روزهای ماه مارس از روحیهی بسیار بالائی برخوردار بوده و سعی کرده بودند که دست به حمله بزنند. پیکهای سازمان در تبعید آنها نیز با «کمیتهی موقت انقلاب» ـ ارگان رهبری قیام کرونشتات مذاکراه داشتند. تکیهی استدلالهای اشچتینوف همچنین بر بازجوئی اعضای گروه «سازمان مبارزاتی پتروگراد» حول و حوش پروفسور تاگانسوف است. در تابستان 1921 چِکا این سازمان را کشف کرد، سازمانی که محافل مختلف ضد بلشویکها در آن گردهم آمده بودند. با وجود این که رهبران این سازمان از سلطنتطلبان میانهرو تا لیبرالهای راست بودند، اما این سازمان تلاش کرد که کارگران معترض یا ملوانان کرونشتات را که به صورت غیرقانونی از فنلاند برگشته بودند، وارد کارزار فعالیت خود کند. پس از 1991 برای مدت مدیدی گروه تاگنسوف بهعنوان سازمانی محسوب میشد که چِکا، سازمان امنیت بلشویکها آن را اختراع کرده است. اما پس از انتشار اسناد اشاره شده از تمام محکومین این گروه (که معروفترینشان نیکلای گومیلزوف شاعر بود) اعادهی حیثیت شد. با این وجود این اسناد اثبات میکنند که یک سازمان مخفی از مهاجران، اگر چه از لحاظ تشکیلاتی بسیار ضعیف وجود داشته است. بر مبنای منابع ویراست شده، تمام تماسهای ملوانان به بعد از قیام کرونشتات برمیگردد، بنا براین طرح این موضوع که سلطنتطلبان از خارج آنها را هدایت میکردند، کاملاً بیاساس است.
سؤالات جدید
در سال 2005 میخائیل یلفزاروف تاریخشناس جواب مفصلی به اشچتینوف داد.[5] او اشچتینوف و دیگر ناشران منابع ویراست شده را متهم کرد که آنها اساساً توجهی به نقش احزاب و جریانات چپ نکردهاند. مرکز توجه یلفزاروف در درجهی نخست معطوف به خود ملوانان بود و به همین دلیل او نظر خوشی به نویسندگانی نداشت که قیام کرونشتات را واکنشی به «ترور سرخ» ارزیابی میکردند،[6]چرا که بدواً ملوانان بهعنوان فعالترین کسانی که سیاست سرکوب را اجرا میکردند، از اعتبار برخوردار نبودند. و به نظر یلفزاروف یکی از دلایل شکست قیام این بود که ملوانان در میان مردم محبوب نبودند.
این موضوع زبانزد همگان بود که آنها در اثنای جنگ داخلی همواره از امتیازات ویژهایی (به دلیل شایستگیهای انقلابیشان) برخوردار بودند. بهطور همزمان آنها از امتیازاتی که دستگاه حزب از آن برخوردار بود بسیار نارضی و خشمگین بودند. نزدیک به پایان جنگ داخلی اهمیت دفاعی ناوگانهای بسیار کم شده بود و ملوانان باسابقه تعدادشان همواره کاهش پیدا میکرد. ملوانان جوان در درجهی نخست از مناطق جنوبی روسیه، اوکرائین و از جمله مناطق ـ مانخو به کرونشتات فرستاده میشدند. یلزاروف به منازعات ملوانان پیر و جوان در میان قیامکنندگان اشاره میکند: بدواً ملوانان قدیمی به عنوان متولیان سنتهای انقلابی در مقابل ملوانان جوانتر میایستادند، اما بعدها آنها نیز به نام همین سنتهای انقلابی، متقاعد به مقاومت فعال شدند. با این وجود ملوانان قدیمی زمانی که شکست قیام بارز شده بود، شروع به دستگیری افسران قدیمی (متخصصان نظامی) در میان قیامکنندگان نموده و اعلام آمادهگی کردند که آنها را به بلشویکها تحویل دهند.
آمادگی برای رویارویی علنی به تدریج فروکش کرد. یلزاروف تمام نظریات مربوط به تدارک قیام بر علیه بلشویکها را رد میکند. مسالهی اصلی کرونشتاتیها این بود که شوراها را از نو انتخاب کنند که واکنش بلشویکها به این مسئله باعث وخامت اوضاع شد. قیام به صورت خودانگیخته شکل گرفت.
یلزاروف تئوری مناقشهبرانگیزی را مطرح کرده که بر مبنای آن وخامت اوضاع به نفع بلشویکها شد. تازه بیانیهی دولت با امضای لنین و تروتسکی به تاریخ 2. مارس مبنی بر این که قیام کرونشتات «توطئهی گاردهای سفید» است، باعث وضعیت انفجارآمیز شد. بیپایه و اساس بودن این ادعاها برای شاهدان تجمع یک روز قبل از انتشار بیانیهی دولت کاملاً روشن و آشکار بود. کرونشتاتیها حتی پس از انتشار این بیانیه برای مذاکره تلاش کردند، اما مهرعلنی ضدانقلاب و خائن، آنها را در مخمصه قرار داده بود. پیام دیگری از بالا میتوانست وضعیت را آرامتر کند. وقتی که کرونشتات تصمیم به مقاومت مسلحانه کرد، ناآرامیهای کارگری پتروگراد که ملوانان با آنها علناً اعلام همبستگی کرده بودند، فروکش کرده بود. کارگران پتروگراد بهطور غیرمنتظرهای جیرهی غذایی بهتری دریافت کردند و فعالین منشویک (سوسیال دمکراتها) و اس.ارها دستگیر شدند. یخ دریای بالتیک اما هنوز آب نشده بود. قیامکنندگان 18 روز بیهوده منتظر آب شدن یخ بودند ـ چرا که در این صورت کرونشتات، جزیرهای دژمانند بود که عملاً کسی قادر به اشغال آن نبود. بلشویکها با توجه به آگاهی از این که عامل زمان برعلیهشان بود، هر چه سریعتر دست به حمله زدند. قیامکنندگان از همان آغاز وضعیت بسیار نامناسبی داشتند ـ دیگر قیام بندرت میتوانست به کارگران پتروگراد سرایت کند که از وضعیت راضی کنندهای برخوردار شده بودند و از کرونشتات به دلیل ضربهپذیریاش میبایستی به صورت شبانه روزی حفاظت میشد.
با این وجود نظر یلزاروف مبنی بر این که بلشویکها میخواستند به ملوانان نامحبوب و نافرمان درس عبرتی بدهند، قابل اتکاء نیست. چرا که ریسک این که یخ زودتر آب شود و یا این که ملوانان با آتش توپخانه بتوانند حمله را ناکام کنند، خیلی زیاد بود و به همین دلیل فتح کرونشتات بسیار پیچیدهتر میشد. علاوه بر این خطر افزایش شمار تلافات و احتمال پیوستن سربازان ارتش سرخ به قیامکنندگان نیز وجود داشت. یلزاروف به نقش گروههای مختلف سیاسی در کرونشتات به صورت مجزا پرداخته است. برمبنای توضیحات او آنارشیستها با وجود این که یک جریان محبوب در کرونشتات بودند، اما به هیچوجه رهبری قیام را در دست نداشتند. در سال 1919 بعد از تلاش آنارشیستها برای مبارزه با قدرت بلشویکها از طریق ترور، مناسبات ملوانان کرونشتات با آنها به سردی گرائید. ملوانان با سابقهی بیشتر اساساً مخالف آنارشیسم «بورژوایی» بودند که هرگونه انظباط را نفی میکردند، اما «آنارشیسم خودانگیخته» برای ملوانان جوان اوکرائینی جذابیت داشت.
آنارشیستها یک چهارم اعضای کمیتهی موقت انقلاب را تشکیل میدادند. به نظر یلزاروف مطالبهی آنها برای انقلاب جدید برای تودههای خسته از جنگ و بحران بسیار هراسبرانگیز بود، برعکس پس از شکست قیام شواهدی در مورد افزایش سمپاتی ملوانان دستگیرشده به آنارشیستها موجود است.
مطالبات حزب چپ اس.ارها (PLSR) برای «حکومت واقعی شورایی» بازتاب بسیار زیادی در کرونشتات داشت که بسیاری از بیانههای قیامکنندگان در این فضا نوشته شدهاند. اما این حزب بعد از 1918 در کرونشتات دیگر از لحاظ تشکیلاتی فعال نبود. اکثریت این اس.ارها، یکی از گروههای چپ رادیکال بودند که از طرف آناتولی لامانوف سردبیر ارگان مرکزی کمیتهی انقلاب نمایندگی میشدند. او در اثنای قیام اعلام کرد که از حزب بلشویک (که سالها عضو آن بود) خارج شده و به اکثریت اس.ارها پیوسته است.
حزب دیگری که در اثنای رخدادهای کرونشتات نقش داشت، حزب سوسیال دمکراتهای روسیه، منشویکها بود. تفاوت آنها با آنارشیستها و اس.ارهای چپ در این بود که آنها راستتر از بلشویکها بودند. منشویکها خیلی کم مورد حمایت ملوانان قرار بودند، اما آنها در میان اعتراضات کارگران پتروگراد نقش بسیار مهمی ایفاء کردند. علیرغم این که در کرونشتات اکثر مطالبات مطرح شده مربوط به حکومت شورایی بدون سلطهی حزب بود، اما ولادیسلاف والک عضو منشویک کمیتهی انقلاب فراخوان دوباره برای برپائی مجلس مؤسسان و بازگشت به دمکراسی پارلمانی را مطرح میکرد.
اگر چه قیامکنندگان در قطعنامهی مشهور 15 مادهایشان خواهان آزادی بیان و مطبوعات فقط برای نمایندگان تمام احزاب سوسیالیست چپ شدند، اما با این وجود افرادی از سمپاتهای میانهروی «سوسیالیستهای خلق» و حتی لیبرالهای گروه «قانون اساسی دمکرات» در کمیتهی موقت انقلاب شرکت کردند. اما نکتهی قابل توجه این است که تقریباً تمام جریانات نامبرده شده مدتها بود که سازمانی در کرونشتات نداشتند یا حتی در کل روسیه در حال انقراض بودند. این گروههای اپوزیسیون نبودند که تدارک رخدادهای کرونشتات را دیدند، بلکه برعکس ـ با از بین رفتن محافظت بلشویک از کرونشتات، امکان فعالیت مجدد گروههای اپوزیسیون فراهم شد. علاوه بر این پژوهشهای بعدی یلزاروف نشان میدهند که نیرو و محرک اصلی قیام بدنهی ناراضی و دلسرد شدهی خود حزب بلشویک بودند.
نقش گروههای تبعیدی
هم اکنون میتوان با مدنظر گرفتن آرشیو شوروی سابق و کشورهای غربی، واکنش تبعیدیان روسیه به رخدادهای کرونشتات را واکاوی کرد. الکساندر نوویکوف تنشهای بین تبعیدیان را بر اساس نقش حزب اس.ار (PSR) نشان میدهد که در سال 1917 بیشترین شمار اعضا را در روسیه داشت.[7] جناح چپ این حزب (با سوسیالیستهای انقلابی PLSR اشتباه نشود که قبلاً از اس.ارها انشعاب کرده بودند) به اخبار مربوط به مطالبات ملوانان واکنش بسیار مثبتی داشت. ویکتور چرنوف رهبر جناح چپ حزب از ایسلند تلاش کرد که تمام نیروهای حزب را در مرز شوروی متمرکز کند. او از طریق پیامرسانها با کرونشتاتِ محاصره شده تماس برقرار کرد و به قیامکنندگان پیشنهاد همیاری حزبش را داد. به عبارت دیگر او مطالبهی ایجاد مجلس مؤسسان را مطرح کرد و در پایان نامهاش نوشت: «زنده باد شوراهای آزاد و مجلس مؤسسان». با این وجود کمیتهی موقت انقلاب فقط از او تشکر و پذیرش کمک از طرف او را منوط به روند رخدادهای بعدی کرد و تصمیم گرفت که پیشنهاد کمک چرنف را از بقیهی قیامکنندگان مخفی نگه دارد. این امر برای اشچتینوف اثباتکنندهی این موضوع بود که طرح مطالبهی دمکراسی شورایی فقط تاکتیکی بود که بعدها به نفع پارلمانتاریسم و یا دیکتاتوری نظامی میتوانست کنار گذاشته شود، اما برعکس همین امر برای نوویکوف اثباتکنندهی این موضوع بود که برای قیامکنندگان چقدر سخت بود که از بلشویکها گسست کنند. با این حال چرنف بر روی برنامههایی در رابطه با حمله نظامی آغاز کرد. امید او به موج جدید قیامهای دهقانان بود. مهم این است در اینجا تاکید شود که برنامههای چرنف کاملاً مستقل از برنامههای سازمانهای مهاجر راست بود که تلاش میکردند با بقیهی ارتش سفید به کمک «شوراهای آزاد» وارد عمل شوند. پاول میلجوکوف طرفدار مجلس مؤسسان ـ برای خرسندی لنین ـ آشکارا اعلام کرد که مطالبهی «شوراهای مستقل» به دلائل تاکتیکی مناسبتر از مطالبهی ایجاد مجلس مؤسسان جدید است. با این وجود مابقی رهبران اس.ارها دیگر خود را برای فعالیت و زندگی در تبعید سازماندهی کرده بودند و از چرنف نیز بسیار دیر حمایت شد. بعد از آن دیگر مرکز توجه حمایت کنندگان غربی از اسارها در تبعید به گروههای راست سلطنتطلب معطوف شد. قضاوت نوویک بسیار صریح بود: «نقش تعیینکنندهی» اس.ارها در رخدادهای کرونشتات را نمیتوان اثبات کرد.
اِوگینا فرولوای خبرنگاری که ویژهکار تاریخچهی اس.ارها در تبعید بود، رقابت بین گروههای تبعیدی چپ و راست را در رخدادهای کرونشتات توصیف کرده است.[8] فرولوای حتی اسنادی را پیدا میکند که نشاندهندهی کمک بعضی از سلطنتطلبان در سال 1922 به سازمان امنیت شوروی برای سرقت آرشیو سازمانی به نام «مرکز اداری» (سازمانی در تبعید که به جناح راست PSRنزدیک بود) است. این اسناد در جریان محاکمهی رهبران اس.ارها در مسکو برای اثبات مداخلهی این حزب در رخدادهای کرونشتات به کار گرفته شدند. یوکنی شیرنوف از مجلهی خبری راست افراطی در مقالهای در بارهی کرونشتات به جنبههای دیگر فعالیت تبعیدیان پرداخته است.[9]
همانطور که میدانید در 10. فوریه 1921 در نشریهی تبعیدیان پاریس «پوسلدنی نووستی» گزارشی در مورد قیام ملوانان کرونشات چاپ کرد که ظاهراً یک هفته قبل از انتشار این گزارش شروع شده بود. اما در مقطع زمانی اشاره شده کرونشتات کاملاً آرام بود. از آنجایی که مطبوعات تبعیدیان خبرنگار رسمی در داخل روسیهی شوروی نداشتند، اغلب شایعات غیرموثقی در نشریاتشان منتشر میشد. اما سه روز بعد نشریهی فرانسوی «له ماتین» خبر مشابهای را چاپ کرد. بلشویکها بعدها این گزارشات را دلیلی برای اثبات تدارک توطئه در خارج از کشور بکار گرفتند. شیرنوف دو روایت را در مورد شروع رخدادهای ماه مارس مطرح میکند. اولی با تکیه بر نظر یلزاروف از منفعت بلشویکها در وخامت اوضاع کرونشتات است و دومی این بود که او امکان استفادهی هدفمند گروههای تبعیدی از اخبار نادرست را برای به وخامت کشاندن رخدادهای کرونشتات محتمل میداند. تبعیدیان در خارج از کشور اطلاعات دقیقی در مورد نارضایتی ملوانان داشتند و میخواستند از طریق انتشار شایعات در مورد نافرمانی و قیام ملوانان واکنش سخت بلشویکها بر علیه هر گونه ابراز نارضایتی در کرونشتات را برانگیزند. «پیشگویی» خشمگین شدن ملوانان از چنین برخوردهایی و طبعاً موضع قاطعانه آنها ـ مطابق انتظار درست از کار درآمد. با این وجود مقالهی شیرنوف حتی دربرگیرندهی یک زیرنویس نیست و ادعاهای او واقعاً گزافهگوئی هستند. بهطور مثال این ادعا که استفان پتریشنکوف رهبر کمیتهی موقت انقلاب قبل از آغاز ناآرامیها مأمور چگا بوده است ـ تاکنون فقط اثبات شده که همکاری او با سازمان امنیت شوروی در فنلاند آغاز شده است.
ترازنامهی بررسیهای تاکنونی
در سال 2011 ارتشبد وازلی خریشتوفوروف رئیس بخش آرشیو سازمان امنیت FSB به مناسبت سالگشت کرونشتات ترازنامهای از مباحث انجام شده پس از انتشار اسناد در سال 1999 ارائه کرد.[10] به نظر او تصادفی نیست که تاریخنویسان رسمی روسیه نه از نافرمانی یا قیام، بلکه از «رخدادها» صحبت میکنند.[11] ملوانان بدواً قصد قیام مسلحانه نداشتند، همچنین هیج سازماندهی مرکزی وجود نداشت و اعتراضات به صورت خودانگیخته گسترش پیدا کرد. او در ادامهی خط استدلالی یلیزارف بر این نکته تأکید کرد که مورخان شورویگرای مخالف کرونشتاتیها برخورد همسانی نظیر آنارشیستهای طرفدار «انقلاب سوم» دارند. هر دو در پیگیری، رادیکالیسم و برخوردهای نظامی ملونان اغراق میکنند.[12]خریشتوفوروف همچنین نشان میدهد که رهبران بلشویکها از روند حوادث کاملاً غافلگیر شده بودند و برای مدت طولانی اطلاعات قابل اتکائی در مورد وضعیت کرونشتات نداشتند. علیرغم اینکه لنین در 8 مارس هنگام گشایش کنگره هنوز تصویر روشنی از وضعیت کرونشتات نداشت، اما این موضوع مانع نشد که او سرشت شورش را ضدانقلابی ارزیابی نکند.
شوراهای آزاد و تجارت آزاد
بسیاری از چپهای منتقد اتوریته و نه فقط بر اساس مباحثات متأخر آنها با لنینیستها (بهخصوص گرایشات طرفدار شوروی یا تروتسکیست) بلکه برحسب عادت و بدون بازاندیشی از قیام کرونشتات دفاع میکنند. کاچو برندل، کمونیست شورایی در کنگرهای در سال 1971 اعلام کرد که: «کرونشتات آن لحظهی انقلابی بود که آونگ سیر رویدادها در چپترین مدارش به گردش درآمده بود.»[13] با این وجود انگیزههای قیامکنندگان بسیار متفاوت بودند و الزاماً نه «چپتر» از برنامهی مخالفانشان. حدوداً در اواخر سال 1920 ،40 درصد کمونیستهای کرونشتات از حزبشان خارج شدند، آنها علت این کار را اعتقادات مذهبی اعلام کردند.[14]بسیاری از متخصصان کارآموزدهی (مینگذاران، ماشینساز و غیره) نیروی دریایی بالکان که از ایسلند و لتلند آمده بودند، مدتها بود که خواهان بازگشت به کشورهای استقلال یافتهشان بودند.[15] شاید برای آنها آیندهی شوراهای روسیه اهمیت بسیار کمی داشت.
تاکنون جلوههای متعدد یهودیستیزی، قبل و در اثنای رخدادهای کرونشتات مورد توجه بسیار کمی قرار گرفته است. حتی در سال 1920 در نیروی دریایی بالکان نامهها و فراخوانهایی بدون امضاء پخش شده بود که خواهان بستن تمام مغازههای یهودیان و کنار گذاشتن آنها از مقامهای ریاست شده بودند.[16]ادارهی سانسور ارتش به نامههایی، از جمله نامهی 4. مارس فردی به نام دیمیتری یورین دسترسی پیدا کرد که به والدینش نوشته بود: «ما کمونها را درب و داغون کردیم، اینجا دیگه کمونی وجود نداره. الان ما فقط شوراها را داریم. ما در کرونشتات قطعنامهایی رو برای تبعید تمام یهودیها به فلسطین صادر کردیم تا دیگه در روسیه نزد ما چنین افراد زنندهایی وجود نداشته باشن، تمام ملوانان فریاد میزدند: «مرگ بر یهودی»، در این سالهای آخر ما دیگه از دست اونها جونمون به لبمون رسیده، نزدیک به چهار ساله که کمونها هم جونمون رو به لبمون رسوندن!».[17]سربازان هنگ 79 ، لشکر حفاظتی 27 که تا آن زمان بیطرف بود و ارتش سرخ که از شرکت در حمله به کرونشتات خودداری کرده بود و در تجمع خود فریاد میزدند: «یهودیان را بزنید!».[18]با این حال در قطعنامههای رسمی قیامکنندگان چنین موضعگیریهایی وجود ندارد. هیئت تحریریهی ارگان مرکزی کمیتهی انقلاب همواره میبایستی با تلاشهایی برای درج مقالات یهودیستیز مقابله میکرد.[19]
علیرغم اینکه ملوانان نیروی دریایی بالکان در اثنای «ترور سرخ» افراد هراسبرانگیزی بودند، اما قیامکنندگان کرونشتات از اعدام مخالفانشان صرفنظر کردند. حتی زمانی که بلشویکها اعلام کردند که خویشاوندان آنها را گروگان خواهند گرفت، قیامکنندگان آشکارا اعلام کردند که مسلماً به خویشاوندان بلشویکهای زندانی یا فراری در کرونشتات تعرض نخواهند کرد. در 16. مارس با وجود این که استالیسلاو شوستوف آنارشیست و رئیس زندان بازرسی و تحقیق بلشویکها خواهان اعدام زندانیان شد، اما کمیتهی موقت انقلاب پیشنهاد او را رد کرد.[20]
یکی از عناصر مهم «اسطورهی کرونشتات» چپها این تصور است که شوراها به صورت خودبخودی نماد خط مشی چپ و ترجمانِ مقابل حزب بلشویک بوده است. بر مبنای این تصور تمام مشکلات انقلاب روسیه را میتوان در معادلهی انقلاب «از پائین» خلاصه کرد که فینفسه چیزی مثبت است و فقط «از بالا» بودنش باعث شکستش شد. گرچه یکی از مطالبات صریح کرونشتاتیها «آزادی تجارت نان» بود. عموماً شوراهایی که تحت کنترل بلشویکها نبودند، ـ چه در سال 1917 و یا 1918 ـ به هیچوجه مواضعی «سوسیالیستیتر» یا «چپتر» نداشتند. بهطور نمونه در سال 1918 با ورود نیروهای متفق در شمال روسیه ـ آغاز حمله از طرف سفیدها ـ بعضی از شوراها در این منطقه از این مساله استقبال کردند. در همین سال شوراهای جنوب باکو علیرغم مخالفت بلشویکها خواهان کمک نیروهای ارتش بریتانیا شدند. در چارچوب سیاست اقتصادی جدید (نپ) اعلام شده در اثنای سرکوب قیام، تجارت با نان امکانپذیر شد که در میان منتقدان چپ مورد استقبال زیادی قرار نگرفت. به کارگیری مکانیسمهای بازار منجر به تنشهای جدید اجتماعی شد. درست در جایی که قیامها فروکش کرده بود، اما دیگر طرفداران بلشویکها در میان کارگران ناراضیتر شده بودند. نارسائیهای مدیریت «کمونیسم جنگی» در سال 1921 درست پس از پایان جنگ داخلی نیز بار زیادی بر دوش تودهها شده بود. همچنین مطالبهی «تجارت آزاد با نان» مشکلات مختص به خودش را به همراه میآورد. تنش بین منافع دهقانان که خواهان تجارت با نان بودند با خریدارانشان از قبل قابل پیشبینی بود.
تعریف و تمجیدگران شوراها و مطالبات قیامکنندگان کرونشتات این نکته را نادیده میگیرند که شوراها مثل پارلمانها فقط شکل دیگری از تصمیمگیری هستند که این شکل به هیچوجه تعیینکنندهی مضمون آن چیزی نیست که موضوع تصمیمگیری است. بلشویکها که به روشنی از این موضوع اطلاع داشتند و نتیجهگیری عملی را نیز از آن استنتاج کردند. بدینترتیب موضوعات تصمیمگیری و شیوهی تصمیمگیری دیگر نمیبایست فرایندی تصادفی باشد. جریانات مختلف چپ در انتقاد به این نکته نظری را مطرح کردند که به آن تقریباً بهعنوان نوعی اعتقاد مذهبی باور دارند. به این معنی که تصمیماتی که «از پائین» گرفته میشوند، فقط به این دلیل که «از پائین» نشأت گرفتهاند، تصمیمات «چپتری» نیز هستند. مبنای باور آنها این است که اکثریت الزماً جانبِ رویهی درست را میگیرد.
منبع: Zeitschrift „Gai Dao“ Nr.17, Zeitung der
anrachistischen Föderation FdA-IFA (Mai 2012).
[1]Serge, Victor: Erinnerungen eines Revolutionärs 1901-1941.Hamburg, 1991.
[2]Berkman, Alexander: Die Kronstadt Rebellion. Mainz, 1987.
[3]Kornštadskajatragedijagoda: dokumenty (v 2-ch knigach). M., 1999.
[4]ščetinov, Juij: Vvendenie, in Ebd., S. 5-28
[5]Elezarov, Michail: Eščěraz o pričnachKronštadtskogovosstanija v mart 1921 g., in: Otečestvenajaistorija 2004/1. 165-174.
[6]Z.B.: Kuznezov, Marat: ZačtobylrasstreljanKronštadt. SPb, 2001.
[7]Novikov, Alexander: EserovskijeLidery i Kronštadtskijmjatež, in: Voprosyistorii 2007/4. S.57-64.
[8]Frolova, Evgenija: AdministrativnyizentrěmigrantskogoVbepartijaogoob´édineija i Kronštastskoevosstanie 1921 g., in: Voprosyistorii2007/9. S. 33-49.
[9]Žirnov, Evgenija: „čKbylopolučnopredpesanieoragnisovat´KronštadtijmjateŽ, in: Kommersant´´-Vlast´2011/5 (909). S. 56-63.
[10]Christoforov, Vasilij: Kronštadt, 1921 g., in: Zvezda 2011/5. S. 115 -135.
[11]در سال 1994 بوریس یلسین فرمان اعادهی حیثیت کامل از شرکتکنندگان در «رخدادهای کرونشتات» را صادر کرد.
[12]Elezauiv: Eščěraz o … . S.173.
[13]Brendel ,Cajo: Kronstadt: Proletarischer Ausläufer der Russischen Revolution. (http://syndikalismus.wordpress.com/2012/03/23kronst-proletarischer-auslaufer-der-russischen-revolution.
[14]Kronštadskajatragedija… .Kn. I. S. 50.
[15]Chirstoforow: Kronštadt… . S. 117.
[16]Kronštadskajatragedija… .Kn. I. S. 49-50, Kn. II. S. 343-345.
[18]همانجا. .Kn. Iص. 385.
[19]همانجا. .Kn. Iص. 537 ـ 536.
[20] همانجا. .Kn. Iص. 40.
با سلام و تشکر از ترجمهٔ این مطلب که گامی است در جهت شفاف کردن گذشتهٔ چپ جهانی برای فارسی زبانان. مطلب دیگری در همین رابطه ترجمه و در سایت ایدون به چاپ رسیده که مایلم در اینجا آن را با شما به اشتراک بگذارم. امیدوارم که مفید به فایده بیافتد.
با احترام
http://idoun.org/شورش-کرنشتات-آغاز-یک-پایان/
لایکلایک